مولانا:سوی آن سلطان خوبان الرحیل سوی آن خورشید جانان الرحیل
❈۱❈
سوی آن سلطان خوبان الرحیل
سوی آن خورشید جانان الرحیل
کاروان بس گران آهنگ کرد
هین سبکتر ای گرانان الرحیل
❈۲❈
سوی آن دریای مردی و بقا
مردوار ای مردمان هان الرحیل
آفتاب روی شه عالم گرفت
صبح شد ای پاسبانان الرحیل
❈۳❈
همچو مرغان خلیلی سوی سر
زانک بیسر نیست سامان الرحیل
سوی اصل خویش یعنی بحر جان
جمع یاران همچو باران الرحیل
❈۴❈
ای شده بگلربگان ملک غیب
کمترینه عاشق قان الرحیل
خانه و فرزند و بستر ترک کن
اسپ و استر زین و پالان الرحیل
❈۵❈
پیش شمس الدین تبریزی شاه
خاک بیجان گشته با جان الرحیل
کامنت ها