گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:چگونه برنپرد جان چو از جناب جلال خطاب لطف چو شکر به جان رسد که تعال

❈۱❈
چگونه برنپرد جان چو از جناب جلال خطاب لطف چو شکر به جان رسد که تعال
در آب چون نجهد زود ماهی از خشکی چو بانگ موج به گوشش رسد ز بحر زلال
❈۲❈
چرا ز صید نپرد به سوی سلطان باز چو بشنود خبر ارجعی ز طبل و دوال
چرا چو ذره نیاید به رقص هر صوفی در آفتاب بقا تا رهاندش ز زوال
❈۳❈
چنان لطافت و خوبی و حسن و جان بخشی کسی از او بشکیبد زهی شقا و ضلال
بپر بپر هله ای مرغ سوی معدن خویش که از قفس برهید و باز شد پر و بال
❈۴❈
ز آب شور سفر کن به سوی آب حیات رجوع کن به سوی صدر جان ز صف نعال
برو برو تو که ما نیز می‌رسیم ای جان از این جهان جدایی بدان جهان وصال
❈۵❈
چو کودکان هله تا چند ما به عالم خاک کنیم دامن خود پر ز خاک و سنگ و سفال
ز خاک دست بداریم و بر سما پریم ز کودکی بگریزیم سوی بزم رجال
❈۶❈
مبین که قالب خاکی چه در جوالت کرد جوال را بشکاف و برآر سر ز جوال
به دست راست بگیر از هوا تو این نامه نه کودکی که ندانی یمین خود ز شمال
❈۷❈
بگفت پیک خرد را خدا که پا بردار بگفت دست اجل را که گوش حرص بمال
ندا رسید روان را روان شو اندر غیب منال و گنج بگیر و دگر ز رنج منال
❈۸❈
تو کن ندا و تو آواز ده که سلطانی تو راست لطف جواب و تو راست علم سؤال

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۳۵۳

تصاویر

کامنت ها