مولانا:پرده دیگر مزن جز پرده دلدار ما آن هزاران یوسف شیرین شیرین کار ما
❈۱❈
پرده دیگر مزن جز پرده دلدار ما
آن هزاران یوسف شیرین شیرین کار ما
یوسفان را مست کرد و پردههاشان بردرید
غمزه خونی مست آن شه خمار ما
❈۲❈
جان ما همچون سگان کوی او خون خوار شد
آفرینها صد هزاران بر سگ خون خوار ما
در نوای عشق آن صد نوبهار سرمدی
صد هزاران بلبلان اندر گل و گلزار ما
❈۳❈
دل چو زناری ز عشق آن مسیح عهد بست
لاجرم غیرت برد ایمان بر این زنار ما
آفتابی نی ز شرق و نی ز غرب از جان بتافت
ذره وار آمد به رقص از وی در و دیوار ما
❈۴❈
چون مثال ذرهایم اندر پی آن آفتاب
رقص باشد همچو ذره روز و شب کردار ما
عاشقان عشق را بسیار یاریها دهیم
چونک شمس الدین تبریزی کنون شد یار ما
کامنت ها