گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم عشوه مده عشوه مده عشوه مستان نخرم

❈۱❈
دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم عشوه مده عشوه مده عشوه مستان نخرم
وعده مکن وعده مکن مشتری وعده نیم یا بدهی یا ز دکان تو گروگان ببرم
❈۲❈
گر تو بهایی بنهی تا که مرا دفع کنی رو که به جز حق نبری گر چه چنین بی‌خبرم
پرده مکن پرده مدر در سپس پرده مرو راه بده راه بده یا تو برون آ ز حرم
❈۳❈
ای دل و جان بنده تو بند شکرخنده تو خنده تو چیست بگو جوشش دریای کرم
طالع استیز مرا از مه و مریخ بجو همچو قضاهای فلک خیره و استیزه گرم
❈۴❈
چرخ ز استیزه من خیره و سرگشته شود زانک دو چندان که ویم گر چه چنین مختصرم
گر تو ز من صرفه بری من ز تو صد صرفه برم کیسه برم کاسه برم زانک دورو همچو زرم
❈۵❈
گر چه دورو همچو زرم مهر تو دارد نظرم از مه و از مهر فلک مه‌تر و افلاک ترم
لاف زنم لاف که تو راست کنی لاف مرا ناز کنم ناز که من در نظرت معتبرم
❈۶❈
چه عجب ار خوش خبرم چونک تو کردی خبرم چه عجب ار خوش نظرم چونک تویی در نظرم
بر همگان گر ز فلک زهر ببارد همه شب من شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکرم
❈۷❈
هر کسکی را کسکی هر جگری را هوسی لیک کجا تا به کجا من ز هوایی دگرم
من طلب اندر طلبم تو طرب اندر طربی آن طربت در طلبم پا زد و برگشت سرم
❈۸❈
تیر تراشنده تویی دوک تراشنده منم ماه درخشنده تویی من چو شب تیره برم
میر شکار فلکی تیر بزن در دل من ور بزنی تیر جفا همچو زمین پی سپرم
❈۹❈
جمله سپرهای جهان باخلل از زخم بود بی‌خطر آن گاه بوم کز پی زخمت سپرم
گیج شد از تو سر من این سر سرگشته من تا که ندانم پسرا که پسرم یا پدرم
❈۱۰❈
آن دل آواره من گر ز سفر بازرسد خانه تهی یابد او هیچ نبیند اثرم
سرکه فشانی چه کنی کآتش ما را بکشی کآتشم از سرکه‌ات افزون شود افزون شررم
❈۱۱❈
عشق چو قربان کندم عید من آن روز بود ور نبود عید من آن مرد نیم بلک غرم
چون عرفه و عید تویی غره ذی الحجه منم هیچ به تو درنرسم وز پی تو هم نبرم
❈۱۲❈
باز توام باز توام چون شنوم طبل تو را ای شه و شاهنشه من باز شود بال و پرم
گر بدهی می بچشم ور ندهی نیز خوشم سر بنهم پا بکشم بی‌سر و پا می نگرم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۳۹۴

تصاویر

کامنت ها

فرزانه
2015-07-25T23:52:42
فکر کنم این معنی رو میده که اگه همه ی عالم و آدم از اونچه تقدیر براشون مقدر کرده، ناخشنود و ناراحت باشن، اما من شیرین و خوش و گوارا هستم
شاهرخ
2015-12-06T22:10:34
بر همگان گر ز فلک زهر ببارد همه شب : اگه مردم دنیا در محدوده ذهن و فکر محصورند ، و با اقلام جهانی ( ثروت - مقام - شهرت - مذهب و .......) هم هویت شده و از کم و زیاد شدن آنها در رنج و درد هستند ( زهر باریدن ) ............. من آزاد از چنین تعلقاتی در شهد شیرین وصل و فضای یکتایی غوطه میخورم
سامان
2015-01-12T14:45:58
آقا شکل درست آینه (در پس این پرده مرو...)
علی
2015-06-04T15:26:46
با سلامدوستان بیت:بر همگان گر ز فلک زهر ببارد همه شبمن شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکرمچه مفهوم و پیامی دارد؟ با تشکر
shk clickmank
2016-04-13T10:04:15
سلام از سایت وزین تاریخ ما متعجبم !!! ثبت نظر های عیر مستند ، سطحی , سلیقه ای و کم اعتبار قابل درک نیست و به وجاهت تاریخ ما آسیب می رساند.با سپاس شمشاد کشتکار
حمید
2012-10-23T19:32:18
آیا بیت چهارم بصورت (در پس این پرده) نیست؟
سبحان
2014-07-21T20:28:40
بیت بکی مونده به آخر منظور از باز اولی پرندست یا باز دومی؟؟؟؟؟
سعید
2013-10-17T23:37:03
نه حمید جان فکر میکنم همان در سپس پرده مرو صحیح باشد البته من فقط حدس میزنم چون با آهنگ شعر را خواندم و به نظرم سر وزن آمد
سعید
2013-10-17T23:41:43
سرکه فشانی چه کنی زیباست یعنی چرا ترش رویی میکنی اما جالب تر اینکه خوانده ام که برای خاموش کردن آتش از سرکه استفاده میکرده اند و این موضوع اینجا به خوبی ملموس است
سعید
2013-10-17T23:43:27
برای حفظ امانت باید بگویم در کتاب دکتر شفیعی کدکنی خوانده ام اما نام کتاب را فراموش کرده ام
سعید
2013-10-17T23:51:16
غر میشود با پوزش زن فاحشه و قحبه البته معنی ترکیده هم میدهد
برگ بی برگی
2020-01-13T18:00:50
بر همگان گر ز فلک زهر ببارد همه شبمن شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکرمسپاس از شاهرخ عزیز که این بیت را بسیار زیبا معنی کردند درود بر شما . این غزل فوق العاده زیباست
برگ بی برگی
2020-01-13T12:39:57
من طلب اندر طلبم تو طرب اندر طربیآن طربت در طلبم پا زد و برگشت سرمافشین عزیز ،مولانا خطاب به حضرت دوست میگوید تو که شادیمطلق و بی نهایت و اصل زندگی و هشیاری هستی و من هم که بینهایت و بطور مطلق خواهانم که از جنس تو شوم یعنی اینکه من هم شادی بینهایت و به تو زنده شوم اما همین شادی و هشیاری حضرتت به این خواسته من پشت پا زده و من از این دفع گیج شدم و متعجبم که علت این دفع چیست . مولانا در این بیت میفرمایند خواست انسان برای یکی شدن با محبوب کفایت نمی کند بلکه بزای وصل او نیازمند کار فراون بر روی خودمیباشیم. مولانا در جای جای دیوان شمس و همچنین مثنوی به کار بر روی خود تاکید میکند . موفق و در پناه حق باشید
افشین
2019-05-06T17:21:26
درود دوستانکسی میدونه مصرع 2 بیت 14 منظور از پا زد و برگشت سرم چیه؟ممنون
بی نشان
2020-11-14T14:25:14
سلام به سبحان عزیزدر بیتی که فرمودید کلمه باز در تکراری که داشته پرنده و در مصراع دوم به معنای گشایش هست باز تو هستم در مقام تاکید شدت وابستگی رو میرسونه و اشعار و اشراف به خویشکاری خویش در مقابل معشوق رو در مقام نسبت ها رو من بازم پس موقوف استماع طنین طبل بازگشت به ساعد شاه و جان جهانمبال و پر من جز به جهت لبیک به ندای ارجعی طبل تو بسته است و جز به سمت و سوی تو مطاری و پروازی ندارد
.هوو
2020-05-20T21:11:37
دور سرت بگردم من مولانای منای دل و جان بنده تو بند شکر خنده تو
mehdi
2018-10-19T10:31:55
در سپس پرده مرو یعنی دل بسپار و با عقل خویش بدنبال سپس یا پشت پرده مباش.
mehdi
2018-10-19T10:40:03
اون پرده میتونه اینقدر مهم باشه که مولانا از ما خواسته پرده بین خالق و مخلوق رو کنار نزنیم و هر بیت را به خالق یا مخلوق تشبیه نکنیم و واحد بین باشیم
۷
2018-11-14T18:03:52
عشق چو قربان کندم عید من آن روز بودور نبود عید من آن مرد نیم بلک غرم عید من آن روز بود که جان بر سر عشق بنهم وگر نه چنین است نامرد و خامم.(به بلوغ نرسیده ام)غر:جوانک خام و ناشی در برابر مرد پخته و کاردیده
کورش بقائی راوری
2023-07-18T09:09:55.3075644
با درود  جناب بذرافشان عزیز، از خوانش زیبایتان لذت بردم. یک نکتهٔ استحسانی عرض می‌کنم؛ باشد که قبول افتد. در بیت "چه عجب ..." ، خوانش "چه" در هر دو مصراع بهتر است به صورت کشیده تر ادا شود تا منطبق بر یک هجای بلند شود و وزن شعر (مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن) حاصل شود. با سپاس و احترام