گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم

❈۱❈
آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
❈۲❈
آمده‌ام که ره زنم بر سر گنج شه زنم آمده‌ام که زر برم زر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم
❈۳❈
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم
❈۴❈
گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم
آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم
❈۵❈
در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من گفت بخور نمی‌خوری پیش کسی دگر برم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۴۰۳

تصاویر

کامنت ها

خالد
2015-12-07T13:53:03
درود به دوستاندر آلبوم در خیال این مقاطع را با صدای خسرو آواز ایران بشنوید که مزید اذت است و متم کمال شعر است
مبین
2015-02-14T16:43:23
اخلائی اخلائی زبان پارسی گویم /که نبود شرط در حلقه شکر خوردن بتنهائی مولوی
امین
2014-11-04T22:01:29
بنام بیـــدار سلام و با سپاس از شما کآهنگتان تعالی شعـــر و شعـــوره غـــرض تاییـــد مـــرقـــومات آقای عبـــداللهی بـــود در بیتِ هفتم که تـــرجیحِ حقیـــر ، انشایِ زیـــره " گفتم و ... " که انشا... درست باشه و سلام
پارسا
2016-09-06T18:55:58
استاد شجریان دیوانه کننده این شعر را اجرا کردند
آرش
2016-11-30T20:45:30
آیا این غزل در پاسخ به غزل «آمده ای که راز من بر همگان بیان کنی» اومده؟
سعید
2016-10-17T01:14:46
به نظرم بیت هفتم مصرع اول باید به این صورت باشه "گفته ام آفتاب را گر ببری تو تاب خود" باشه
مریم
2016-03-13T12:55:26
ممنون می شوم اگر بزرگواری معنی مصرع/ بیتهای زیر را شرح دهد:1) مغهوم ”خبر برم" در مصرع «آمده ام که زر برم، زر نبرم خبر برم».2) بیت «گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود/. تاب تو را چو تب کند...». به ویژه، بخش تاب تو را چو تب کند
ب. رحیمی
2016-05-21T19:42:40
با احترام و ادبسکته موجود در مصراع اول از بیت هفتم با تبدیل و تلفظ ضمه به "و" در "گفتم" با کمی کشیدگی واو در گویش رفع میگردد...گوفتم آفتاب را...همانند: گو، بگو، گویش و ...سلامت باشید و پایدار.
پرده نشین
2016-06-27T11:27:16
گفته ام اگر وزن مصرع اول را اصلاح کند قید فعل مصرع دوم را دچار تناقض با خود گفته ام میکند که باید بصورت گفته در بیاد.
سهراب
2016-03-25T19:57:11
من فقط معنی بیت دومی رو که خواسته بودید رو میدونم که گفتم آفتاب را گر ببری:در این بیت شاعر به آفتاب میگه اگه خودخواهانه گرما و نور خود را از ما دریغ کنی او(یار من) مرض تب را نثار تو میکند و آفتاب میگوید بلی می دانم مرض خودخواهی بدترین مرض هاست.
رضیئی
2013-02-24T08:30:40
لازم است ذکر کنم مصرع اول از بیت هفتم احتمالا (گفته ام ) بوده است . با تشکر
رضا
2012-11-14T10:12:09
در مصرع دوم ( که نی ) صحیح نیست ( که نه ) بمعنی که بنه یا بگذار درست است
سیاوش
2008-11-04T18:32:59
سلام و خسته نباشید.من هم به نظرم جاهایی از این غزل سکته داره.اما معمولا طبیعی است که پردازشهای متفاوت از یک شعر موجود باشه.آمده‌ام که سرنهم، عشق تو را به سر برمور تو بگوئیم که نی، نی شکنم، شکر برمآمده‌ام چو عقل و جان، از همه دیده‌ها نهانتا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برمآمده‌ام که ره زنم، بر سر گنج شه زنمآمده‌ام که زر برم، زر نبرم خبر برم گر شکند دل مرا جان بدهم به دل‌شکنگر ز سرم کله برد، من ز میان کمر برم آن که ز زخم تیر او کوه شکاف می‌کندپیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم گفته‌ام آفتاب را گر ببری تو تاب خودتاب تو را چو تب کند، گفت بلی اگر برم آن که ز تاب روی او نور صفا به دل کشدوان که ز جوی حسن او آب سوی جگر برم در هوس خیال او همچو خیال گشته‌اموز سر رشک نام او نام رخ قمر برماوست نشسته بر نظر، من به کجا نظر کنماوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برماین غزلم جواب آن باده که داشت پیش منگفت بخور، نمی‌خوری پیش کس دگر برم **موفق باشید.
امید حجتی
2008-10-11T22:49:14
دوست عزیز خسته نباشی، الف - گمان دارم مصرع اول از بیت سوم "آمده‌ام که ره زنم ..." باشد.ب- گمان دارم مصرع اول از بیت هفتم موزن نیست و غلط املایی دارد. پ - در مصرع اول از بیت ششم و هر دو مصرع‌ بیت هشتم "آنک" به کار رفته است. در همه موارد "آنکه" عبارت صحیح به نظر می‌رسد.با احترام---پاسخ: با تشکر:الف- تصحیح شد.ب- مصرع اول بیت هفتم را باید با ادای کامل «آ» آفتاب بخوانید : «گفتم، آفتاب را» ، در این صورت وزن با یک سکته درست است، یعنی «مفتعلن مفاعلن» به «مفعولن مفاعلن» تبدیل می‌شود که این از لحاظ قواعد عروضی درست است، هر چند وقوع آن در ابتدای مصرع باعث به چشم آمدن آن می‌شود و در نگاه اول تصور می‌شود شعر مشکل وزنی دارد.ج- مواردی همچون «آنک» و «چونک» گویا به رسم‌الخط منبع بر می‌گردند.تعداد وقوع آنها (در دیوانهای مختلف موجود در مجموعه) زیاد است و تصمیم گیری در مورد آنها را ترجیح می‌دهم در زمانی دیگر و به صورت دسته‌جمعی انجام دهم.
ناشناس
2014-04-21T01:28:40
سلام دوست گرامی،کلمه "نی" در مصرع دوم همانطوری که آقای عبداالهی تأیید کردند به معنی "نخیر یا نه" استفاده شده است. اما در مورد اینکه آیا درج درست آن "نه" است خواستم توضیح دهم که اشعار مولانا به زبان دری افغانستان سروده شده است که با زبان فارسی ایرانی تفاوتهای اندکی دارد. در زبان دری برای جواب منفی ما به جای "نه" از کلمه "نی" استفاده میکنیم. از انجایی که مولانا به زبان مادری اش یعنی دری شعر سروده، استفاده کلمه "نی" برای جواب منفی کاملا درست و خالی از اشتباه میباشد. با تشکر و احترام
پگاه
2014-10-29T19:43:22
بیت 9 معنیش چیه؟
عبداللهی
2013-08-01T08:28:45
در پاسخ به رضا:در مصرعِ دوّم همان «نی» صحیح است. «نی» در زمانِ مولانا، هم به معنای جوابِ منفی (خیر=نَخیر=نَه) بوده و هم به معنای «شاحه ی گیاهِ نی»، لذا «نی»ی اوّل و «نی»ی دوّم، دارای صنعتِ جناسِ تام است و از بدایع شعرِی به شمار می رود. یعنی اگر معشوق جوابی منفی بدهد، جوابِ منفی ی او نیز برای من مانند شکر شیرین است.
عبداللهی
2013-08-01T08:39:44
در جوابِ جنابِ رضایی:در دیوانِ شمس و در مثنوی ی معنوی ی حضرتِ مولانا، از این موارد زیاد پیدا می شود، در اینجا کافیست آن را این گونه بخوانید: « گُفْ تَ مُ(با ضمه ی اضافه) آفْ تاب ... ». شما شعرِ حضرتِ حافظ را که می بینید هیچ اشکالی ندارد، به این خاطر است که وی تمامِ اشعارِ پیش از چهل سالگی ی خود را سوزانده و برخی از اشعاری که پس از چهل سالگی گفته را بارها و بارها ، خودش تصحیح کرده و حاصل این دیوان شده است. البتّه ذات و نهاد و نظرِ پیرانِ طریقت و طبعِ شاعرانه دست به دستِ هم داده اند تا یکی از اعجوبه های شعرِ ایران یعنی حضرتِ حافظ را به این زبانِ زیبا اهدا نموده اند ، امّا تلاش و پشتکارِ ایشان نیز قابل ستودن است. امّا شعرهای حضرتِ مولانا جلال الدّین محمد بلخی، پس از سروده شدن، توسط مریدان نوشته می شده .
تنها خراسانی
2020-02-12T08:50:35
امده ام که سر نهم!آری !باید تسلیم بود و سر نهاد.ور تو بگویی ام که نی ،نی شکنم شکر دهم.باری، باید تمرین "لا" کرد تا خالی شد."نی" از "آری" کاربردی تر است.بر خالی شدن باید نی گفت تا "نی " شد !شکست و شکر داد.»الله لا اله الا هو»—نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار—خالی از چه چیز؟ از هفت گناه کبیره .سوره نسا آیه 31اگر از گناهان بزرگی که نهی شده اید(می شوید)پرهیز کنید.گناهان کوچک شما را می پوشانیم و می بخشیم و شما را در جایگاه با ارزشی قرار می دهیم.
تنها خراسانی
2020-02-12T08:57:36
بررسی هفت گناه کبیره با شخصیت های کارتون باب اسفنجی...باب اسفنجی = شهوتاختاپوس = خشمخرچنگ = حرص و طمعحلزون = شکم پرستیپلانگتون = حسادتپاتریک = تنبلیسنجاب = تکبر و خودشیفتگیحافظ معتقد استمباش در پی و آزار و هرانچه خواهی کن/که در شریعت ما غیر از این گناهی نیستیعنی ریشه هفت گناه کبیره مردم آزاری است. تمامی این گناه رنج دادن دیگری است.
تنها خراسانی
2020-02-12T09:02:58
تا خالی نشوی از "من ذهنی"این بیت زیبا چگونه جاری و ساری گردد!اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنماوست گرفته شهر دل من به کجا سفر کنم
تنها خراسانی
2020-02-12T09:07:17
هیچ اجباری هم در کار نیست «گفت بخور نمی‌خوری پیش کسی دگر برم»مولانا هم با جان دل با این غزل آسمانی ،باده را می نوشد!«این غزلم جواب ان باده داشت پیش من»
تنها خراسانی
2020-02-18T00:08:53
عارف در چنین موقعیتی، همانند «نی» است «که از خود و خودی تهی است و در تصرّف عشق و معشوق است» (فروزانفر، 1379، جلد اول: 2).ما چو ناییم و نوا در ما ز توست ی ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست(مولانا1375، دفتر اول، بیت 599)این تهی شدن از خود همان فناست که مولوی در جایی دیگر به صراحت «ترجمان حق شدن» را که همان ناطق به حق شدن است، منوط بدان می‌داند:من فانی مطلق شدم تا ترجمان حق شدم ی گر مست و هشیارم ز من کس‌نشنود خود بیش و کم(مولانا1363، جزو سوم، غزل 1389)
اصغر خرد
2020-01-31T14:59:28
سلام ... اگر امکان داره این غزل را شرح دهید
شهزاد
2019-11-14T12:44:33
بنظرم : "در هوس خیال او همچو خیار گشته ام" بهتر است
اکبر khayat۱۴۹۳@gmail.comا
2020-03-11T11:49:48
سلام بر دوستان فرهیخته،آمده ام که سر نهم، عشق تو را به "سر" برمور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برمبنظر اینجانب مصداق بارز این بیت مولانا و جلوه کامل آن حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام است که در راه وصال معشوق، "سر" خود را داد و در طول مسیر حرکت کاروان و چهل منزل، عشق خود را به معبود یکتا نشان داد و در طول تاریخ برای همه انسانها درس وفاداری و انسانیت آموخت.
امین دارائی
2020-02-26T22:38:37
سلام. این شعر را "علیرضا افتخاری" در تصنیفی به نامِ "نیمۀ نهان" در آلبومِ "ماه پنهان" به آهنگسازیِ "فریدون خوشنود" خوانده است.
پله پله تا ملاقات خدا
2020-04-09T20:09:01
بعضی از غزلیات شمس تبریزی که از تالیفات مولانا ست ،توسط دکتر علی حاجی بلند شرح داده شده است که میتوانید از سایتwww.aparat.com دانلود کنید.معرفت،برنامه ای از گروه معارف و اندیشه دینی شبکه چهار سیما است که با محوریت ارائه مباحث فلسفه اسلامی و با حضور دکتر دینانی تهیه شده است.این برنامه یک برنامه گفتگو محور است که در کنار فلسفه اسلامی به شناخت اندیشه های اسلامی در کلام بزرگان و قرآن کریم می پردازد و در هر دوره برنامه به غیر از تشریح فلسفه ، نظرات بزرگانی چون عطار، حافظ ، سعدی و مولانا نیز بررسی می شود.مجری این برنامه دکتراسماعیل منصوری لاریجانی و مهمان ثابت آن دکترغلامحسین ابراهیمی دینانی است.میتوانید تمام قسمت های برنامه را از آرشیو صوتی در اینترنت به رایگان دانلود کنید.
علی
2019-04-17T13:39:31
در هوس خیال او همچو هلال گشته امیعنی مثل هلال ماه لاغر شدم در مصرع بعد هم چون نام قمر آورده شده محتمل تر همان هلال است
jamali.m
2019-08-17T10:42:19
بنده در خصوص ضبط صحیح بین «همچو خیال گشته ام» و «همچو هلال گشته ام» بخاطر کم بضاعتی در این ساحه نمی توانم نظری داشته باشم ولی ناخودآگاه این بیت از مثنوی شریف به ذهنم متبادر شد که شاید بی ارتباط به مسئله نباشد:حضرت مولانا خیال و هلال را هم وجه و به معنی بسیار نحیف گرفته اند آنجا که در دفتر اول می فرمایند:می‌رسید از دور مانند هلالنیست بود و هست بر شکل خیال
سعید
2020-07-08T10:23:21
دوستان خوبم سلام تفسیرهای بسیار عالی داشته اید واقعا استفاده کردم.درمورد بیت : گفتم آفتاب را یه توضیح داشتم که خدمتتون عرض میکنم :میگه که به آفتاب گفتم تو اگر تاب خود را از جهان برداری معشوق من تابش ونور تو را تبدیل به تب میکند یعنی بانور وجود خودش تاب تورا بسیار ناچیز میکند و آفتاب هم جواب میده واذعان میکنه که بله درسته ولی من اگر تابش خودرا بردارم ولی من قصد ندارم تابم را ازجهان ببرم. پایدار باشید
نادر
2020-07-15T16:10:16
درود به گمان بنده بیت هفتم مصرع اول می بایست اینطور بوده باشد :گفتمش آفتاب را گر ببری تو تاب خوددالبته فقط گمانم . شما اعتنا نکنید
امیر
2020-05-29T09:59:04
در خصوص بیت یکی به آخر مصرع دوم می‌فرماید ور سر رشک نام تو نام رخ قمر برم به جای واژه نام دوم باید وام باشد و خوانده شود وز سر رشک نام او وام رخ قمر برم.
محمود روحانی
2020-08-21T12:19:31
از توضیحات برخی حاشیه نویسان دانشمند بسیار بهره بردم. دربارۀ بیت "آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد / و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم" توضیحی ندیدم و دوست دارم معنای آن را بدانم. خوشحال می شوم اگر کسی دربارۀ معنای این بیت توضیح بدهد. همچنین دربارۀ بیت چهارم مصرع دوم "گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم" نیز محتاج توضیح بیشتر هستم. این که آیا کلاه از سر ربودن مثلاً یک بازی، سنت، یا رسم جاافتاده بوده و اگر بوده آیا چیز مثبتی بوده یا مثلاً معنای کلاهبرداری داشته. و دیگر این که از میان کمر بردن به معنای شال کمر کسی را باز کردن بوده و اگر بوده آیا هنر یا امتیازی محسوب میشده.
میثم
2017-09-13T10:39:42
سلام.1.خدمت عزیزی که فرمودند نی صحیح نیست عرض کنم که باید توجه داشت که زبان قدیم ما و به طبع شعرای ما همانند گویش مردم امروزی افغانستان بوده که زبان فارسی ایران به مرور به ابتذال کشیده شده.بنابراین در خوانش اشعار باید به لهجه اصیل توجه داشت برای مثال خانه را باید با فتح نون تلفظ کرد تا قافیه درست شود پس کلمه نی به معنی نه در شعر صحیح به کار برده شده است. 2.کلمه آنک در بیت 8 به معنی آن کسی که هست اما در بیت ششم آنک به معنی اشاره به نزدیک است که به زبان امروز معنی آن میشود ایناهاش و ایچنین است کلمه اینک به معنی اوناهاش که برای مثال در زبان روزمره ما میگوییم: احمد کو؟ در پاسخ میگوییم ایناهاش اینجاس.پس این کلمه هم در شعر درست به کار رفته. 3.شرح بیت سوم مصرع دو: مولوی میگوید که ای شمس من آمده ام تا از نزد تو زر و طلا ببرم(مراد از زر،معارف حقیقی یا همان سخنان شمس است) و اگر این که میخواهم را به من ندهی، خبر اینکه در اینجا زر انباشته شده را به تمام مردم شهر میرسانم و به همه میگوییم که تو گنج معرفت هستی تا تمام شهر به تو هجوم آورند در واقع نوعی تهدید شاعرانه و عاشقانه میکند. 4. شرح دشوار بیت هفت: تاب به معنی حرارت است.مولوی خطاب به شمس میگوید که همانطور که خورشید ناچار از تابش گرمای خود است تو نیز ایچنین هستی پس اگر گرمای معرفتت را به من نتابی و من را از آن دریغ کنی این تو هستی که دچار تب و بیماری میشوی و شمس در جوابی رندانه به او میگوید که آری اینگونه است. من شمسم و ناچار از تابیدن اما به تو یا غیر تو.با تشکر از شما سروران. برای رفع سوالات خو در دو زمینه مولوی و فردوسی به جیمیل من پیام بدهید
نادی
2017-09-14T14:40:45
با سلامدر بیت آفتاب،منظور شاید این باشد که حرارت خورشید در برابر حرارت عشق الهی به اندازه تب کم می شود.و مصرع دوم هم اشارت به خلیفه الهی بودن انسان دارد و اینکه بقیه مخلوقات این امانت عشق الهی رو قبول نکردند.
مهدی حبیبی
2017-04-12T22:05:30
این شعر را رضا یزدانی در آهنگ شهر دل از آلبومی به همین نام خوانده که در سایت بیپ تونز موجود نبودپیوند به وبگاه بیرونی/
دریا
2018-11-02T07:25:10
با تشکر از تمامی دوستان تفسیر جناب میثم بسیار به دل مینشیند. حقیقتا همانطور که گفتی شرح بیت هفتم بسیار دشوار لست که شما به خوبی بیان کردید اما بنظر من پایان جمله از زبان شمس تبریزی اگر به این صورت اصلاح شود به منظور بیت و آن ارتباط خاص بین حضرت مولانا و جناب شمس نزدیکتر خواهد بود.مولوی خطاب به شمس میگوید: همانطور که خورشید ناچار از تابش گرمای خود است تو نیز ایچنین هستی پس اگر گرمای معرفتت را به من نتابی و من را از آن دریغ کنی این تو هستی که دچار تب و بیماری میشوی و شمس در جوابی رندانه به او میگوید که آری اینگونه است " بلی اگر برم" آری اینگونه است اما اگر من تابش خود را از تو بردارم (ببرم) ولی من تابش خود را از تو نمیبرم(برنمیدارم).
زهرا
2018-09-04T12:28:04
جناب قنبریان،بسیار زیبا تفسیر کردند،با تشکر
نکته بین
2018-08-25T13:38:03
در بیت اول مصرع دوم نی دوم به معنای نیشکر است که با شکستن آن شکر از آن استخراج می شود منظور مولانا این است که اگر تو جواب منفی بدهی که نی اول است من جواب منفی تو را می شکنم و بالاخره شکر گفتار تو را خواهم برد یعنی به جواب منفی تو گوش نمی دهم در حقیقت در مصرع اول شورشی بودن و سر دادن خود را قبلاً بیان داشته و با جواب منفی معشوق قانع نخواهد شد و مصمم است که از شکر عشق معشوق خود را سیراب کند و به جواب منفی معشوق هم اعتنا نمی کند و آنرا خواهد شکست تا سیراب شود.
محدث
2018-06-14T05:09:49
بله بیگانه جانبه خصوص برای کسی که از خود بیگانه و مستغرق در یاد یار باشد شورش دوچندان است!از معدود تغزلات ملای بلخی که تمامش را از برم!چشم نخورم:)
بیگانه
2018-06-13T16:01:28
هاهاهااااااااچه شووووووری دارد این شعر!شراب است، شرااااب!شور است و سماع...! آدم را کاملا به وجد و شور می آورد...
برگ بی برگی
2018-05-21T12:27:53
آمده ام که سر نهم ، عشق تو را به سر برمور تو بگوییم که نی ، نی شکنم شکر برم برای این بیت دو معنی میتوان نگاشت بدین صورت که آمده ام و یا آماده ام که سر خود ((کنایه از سر من های ذهنی ) را بگذارم و منیت ها و تعلقات دنیوی خود را رها کنم و عشق به تو را جایگزین آن کنم و مرکز خود قرار دهم و اگر جوابم کنی و برانیم ، نخواهم شکست و آن نه کفنتن هم برای من شکر است و حداقل این بهره را که میتوانم ببرم .بیاد داریم در آن غزل معروف حضور همگان است می گوید ؛ آن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست / وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست . که دفع و نفی و ناز شاهانه هم برای عارف عالمی دارد .و در معنای دیگر مصرع دوم گمان کنم در شرح مثنوی جلسه پنجم ، دکتر سروش به زیبایی اشاره میکنند که منظور نی دوم آن نی میباشد که در آن می دمند و از نوای آن لذت میبرند و مولانا خود را نی میداند که حضرت حق در آن دمیده و از این طریق معرفت خود را به خلق جاری می کند و هر صدایی که از مولانا بر می خیزد بواسطه دمیدن اوست و بدین معنی اجمالی ؛ حال که مرا برای سر نهادن و عاشقی شایسته ام نمیدانی پس نی ( خودم ) را میشکنم و بدین طریق شکر موجود در بطن نی را که از سوی تو میباشد به خلق ارزانی میکنم .با پوزش از اساتید محترم و درخواست عفو چرا که خود را بسیار نیازمند شنیدن و آموختن میدانم و نه بیان.
ملیکا رضایی
2021-09-02T20:04:21.7879273
آره این طور هم میتواند باشد ولی در بیشتر نسخه ها خیال آمده و جناب jamali.m هم که این شعر را گفتند بی ربط نمیتواند باشد و در این میان لحن گفتارمان اگر همان خیال بماند ،آهنگین تر است و قابل ذکر باشم که استاد شجریان هم خیال را در آهنگ خود آورده و میخواند ولی شاید هلال درست تر باشد ... تا چه باشد و بزرگان چه میگویند  
هادی رنجبران
2021-12-26T01:07:21.874603
1. سر نهادن: حالت تسلیم و اظهار بندگی و خضوع در برابر کسی، فرمانبرداری کردن. به¬سر بردن: به جا آوردن وعده. نی: بار اوّل، یعنی: نه. و بار دوّم، یعنی: ساقة نیشکر.
سعید
2023-04-11T13:37:40.1778345
عبارت "گفتم آفتاب را" در مصرع اول بیت هفت اشکال وزنی داره؛ این اشکال در منبع کاغذی هم وجود داره فکر میکنم درستش اینه: "گفته‌ام آفتاب را"
شیرو
2023-06-27T22:45:00.1516366
در بیت هفتم و هشتم، مولانا با نام و شهرت شمس تبریزی، "شمس"(خورشید) و تبریزی( تب-ریز-ی) بازی لفظی می کند. یعنی به "آفتاب(آف-تاب)" میگوید اگر تو نتابی، شمس(خورشید) کار تابیدن تورا با "تب-ریختن"(تبریزی: گرمادهی) انجام می دهد. در بیت هشتم نیز به همچنین؛ چون "نور-ریختن" شمس(تب-ریز-ی) مانند آب جویبار می ریزد به "جوی حسن" خوانده شده که از جمال شمس تب-ریز-ی، نور ساطع می شود و میریزد.. همچنین این شعر میگوید در قرن هفتم از نیشکر، شکر میگرفته اند یعنی این گیاه در منطقه بوده است.
جاوید مدرس اول رافض
2023-10-15T23:39:42.7492514
تضمین این شعر شب همه شب زنور او منزله قمر برمگر زسرم کُله برد من زمیان کمر برمگلشن نعمتست و جاه، من زبرش ثمر برم..............آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برمور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم********سیطره اش درین جهان بخت خوشش بود ضمان  از رخ غنچه میبرم بر لب و آن دهن گمانفتنه آخرالزمان، زان ذقن است و وزان دهان..............آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهانتا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم********اوست همه وجود من،من فقط این پیرهنمبا که بگویم عاقبت فته و جور آن صنم براه او نمانده جز خیالی از جان و تنم ...........آمده‌ام که ره زنم بر سر گنج شه زنمآمده‌ام که زر برم زر نبرم خبر برم********اذن اگر دهد ازان گلشن او ثمرکنمسودبرد چو دیده ام  نظر بر آن قمرکنمگر که کند عنایتی دست در آن کمر کنم................اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنماوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم********* آهوی جسم وپیکرش مُشک زناف میکند مرغ دلش نشیمن از قله قاف میکندجام می مغانه را باده ز صاف میکند...........آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کندپیش گشادِ تیر او وای اگر سپر برم******** قوس کنم روان خود تا ببرد بقاب خودجور مکن جفا مکن  دم مزن از عتاب خودکی مه من خطا رود، دل تو ببر صواب خود...............گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خودتاب تو را چو تب کند؟ گفت بلی اگر برم*********** کاله جان چو میبرد نا رس و کال گشته امنقص نَجُست راه او محو کمال گشته ام غنچه نو شکفته در صبح وصال گشته ام ....................در هوس خیال او همچو خیال گشته‌اموز سر رشک نام او نام رخ قمر برم*********** گم نشود ز پیش او این دل مهر کیش من رافض اگر کند کسی مرهم خون ریش مننکهت زلف کی رود ز خاطر  پریش من..............این غزلم جواب آن باده که داشت پیش منگفت بخور نمی‌خوری پیش کسی دگر برم**********جاوید مدرس رافض
جاوید مدرس اول رافض
2023-10-17T15:48:03.1433611
ترجمه بترکی Gelmişam sana başimi veramGelmişam aşkini başimda taşiam    گلمیشم ای گوزلل یاریم باشیمی وئرمکدن اوتورگلمیشم عشقوی گوزل باشدا گوتور مئکدن اوتور.......Eğer sen bana yok soylersenSanin yokokono ben bal gibi karşilarimاگر کی یوخ سویلیه سئن سویله منه مثل شکربال گیبیدیر او یوخ منه کارشیلارام  عشقه اثر ........gözlerden gizli، Akil ve can gibi geldim Ta ki nazar maşalesini canin göz bebeklerine aparmiş olamگوزله لره گیزلی گئلیرم،عقللیه جان مثالی من گوزلره جا ن مشعله سین گوتورورم کمالی من.........Odur ki gözomde babak gibi takilmişBen nerye baka bilerim ki?Odur ki künlomon kentini tom esir almişBen nereye gide bilirim ki?او اوتوروب گوزده ببک ،گوز باکا بیلمیر هئچ یئرهکونلون آلیبدی شهرینی ،جان گئده بیلمیر هئچ یئره.........Bu gazalim cevabdir o şaraba  ki banavermiştirSoyledi iç eğer eçmezsen başkasina sunacağimبو غزلیم جوابدیر او باده کی منده،  وئرمیش اوسویلری ایچ ایچئن میسئن باشکاسی، ایچمه سین بیلیر برگ سبز تحفه درویش
جاوید مدرس اول رافض
2023-10-17T15:49:46.3398056
تضمین این شعر شب همه شب زنور او منزله قمر برمگر زسرم کُله برد من زمیان کمر برمگلشن نعمتست و جاه، من زبرش ثمر برم..............آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برمور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم********سیطره اش درین جهان بخت خوشش بود ضمان  از رخ غنچه میبرم بر لب و آن دهن گمانفتنه آخرالزمان، زان ذقن است و وزان دهان..............آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهانتا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم********اوست همه وجود من،من فقط این پیرهنمبا که بگویم عاقبت فته و جور آن صنم براه او نمانده جز خیالی از جان و تنم ...........آمده‌ام که ره زنم بر سر گنج شه زنمآمده‌ام که زر برم زر نبرم خبر برم********اذن اگر دهد ازان گلشن او ثمرکنمسودبرد چو دیده ام  نظر بر آن قمرکنمگر که کند عنایتی دست در آن کمر کنم................اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنماوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم********* آهوی جسم وپیکرش مُشک زناف میکند مرغ دلش نشیمن از قله قاف میکندجام می مغانه را باده ز صاف میکند...........آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کندپیش گشادِ تیر او وای اگر سپر برم******** قوس کنم روان خود تا ببرد بقاب خودجور مکن جفا مکن  دم مزن از عتاب خودکی مه من خطا رود، دل تو ببر صواب خود...............گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خودتاب تو را چو تب کند؟ گفت بلی اگر برم*********** کاله جان چو میبرد نا رس و کال گشته امنقص نَجُست راه او محو کمال گشته ام غنچه نو شکفته در صبح وصال گشته ام ....................در هوس خیال او همچو خیال گشته‌اموز سر رشک نام او نام رخ قمر برم*********** گم نشود ز پیش او این دل مهر کیش من رافض اگر کند کسی مرهم خون ریش مننکهت زلف کی رود ز خاطر  پریش من..............این غزلم جواب آن باده که داشت پیش منگفت بخور نمی‌خوری پیش کسی دگر برم**********جاوید مدرس رافض
سفید
2023-11-06T00:18:52.1271972
  شاهکار...   اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم... اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم...