گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:میل هواش می کنم طال بقاش می زنم حلقه به گوش و عاشقم طبل وفاش می زنم

❈۱❈
میل هواش می کنم طال بقاش می زنم حلقه به گوش و عاشقم طبل وفاش می زنم
از دل و جان شکسته‌ام بر سر ره نشسته‌ام قافله خیال را بهر لقاش می زنم
❈۲❈
غیر طواشی غمش یا یلواج مرهمش هر چه سری برون کند بر سر و پاش می زنم
این دل همچو چنگ را مست خراب دنگ را زخمه به کف گرفته‌ام همچو سه تاش می زنم
❈۳❈
دل که خرید جوهری از تک حوض کوثری خفت و بها نمی‌دهد بهر بهاش می زنم
شب چو به خواب می رود گوش کشانش می کشم چون به سحر دعا کند وقت دعاش می زنم
❈۴❈
لذت تازیانه‌ام کی برسد به لاشه‌اش چون که گمان برد که من بهر فناش می زنم
گر قمر و فلک بود ور خرد و ملک بود چونک حجاب دل شود زود قفاش می زنم
❈۵❈
گفتم شیشه مرا بر سر سنگ می زنی گفت چو لاف عشق زد تیغ بلاش می زنم
هر رگ این رباب را ناله نو نوای نو تا ز نواش پی برد دل که کجاش می زنم
❈۶❈
در دل هر فغان او چاشنی سرشته‌ام تا نبری گمان که من سهو و خطاش می زنم
خشم شهان گه عطا خنجر و گرز می زند من به سخاش می کشم من به عطاش می زنم
❈۷❈
سخت لطیف می زنم دیده بدان نمی‌رسد دل که هوای ما کند همچو هواش می زنم
خامش باش زین حنین پرده راست نیست این راه شماست این نوا پیش شماش می زنم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۴۰۵

تصاویر

کامنت ها

"Bahman Sharif "Morid
2012-11-15T17:16:20
با دورود غزل شماره 1405 بیت دو که میفرماید از دل و جان شکسته ام اشتباه هست و در اصل از دل و جان سِکُسته ام درست میباشد بمعنای گسسته -- جدا شده- بریده شده تمنا میکنم اصلاح فرمائید با احترام .مُـرید
اذرمیدخت
2014-02-23T22:44:31
جناب شریف در این وادی شما بی نظیرید سلامت باشید
افشین
2019-08-12T05:08:08
بهمن شریف عزیز سپاسگذارم ازت داشتم این شعر را با صدای شما گوش می کردم برای یافتن معنی شعر اینجا آمدم دیدم خودت پیام گذاشتی. شور و نوایی با دکلمه های زیبایت برایم آفریدی. ممنونتم
زیبا روز
2020-07-19T22:11:02
در این غزل شاعر از جانب خود و از جانب معشوق ،از هر دو جانب سخن می گوید .بیتی که این طور شروع می شود :شب چو به خواب می رود گوش کشانش می کشم ...سخن معشوق است
همایون
2018-09-14T00:38:49
"می‌ زنم" ردیف این غزل است و حرف "شین" حرف قافیه و اینجا ضمیر متصل است که اشاره به سوم شخص دارد یا هر چیزی که در میان عشق و ما قرار می‌‌گیرد، همراه با حرف تاسیس یا الف پیش از قافیه، در وزن رجز، که از شجاعت و افتخار و اعتماد و درستی شاعر می‌‌آید، همگی غزل را سراسر حماسی عرفانی ساخته استجلال دین گوهر عشق در هستی‌ را یافته است و به نقش عشق و نقش خود پی‌ می‌‌برد و میان او و عشق که عصاره و اصل و بنیاد هستی‌ است دیگر هیچ واسطه‌ای نیست و هر چه هست برای شنیدن آواز عشق است که هر لحظه نو می‌‌شود و نو شنیده می‌‌گردد و آوایی نو دارد، و این جلال دین است که این آواز‌ها و نوا‌ها را به گوش ما می‌‌رساند زیرا لطافت آنقدر زیاد است که چشم نیز قادر به دیدن آن نیست و حتی دل نیز که ابزار کشف عشق در هستی‌ است قدر آنرا نمی داند و گاه راه خود را گم می‌‌کند و گاه به خواب می‌‌رود و نمی داند با آن چکار بکند، پس صحبت از این است که عشق خود هستی‌ است زنده و بسیار کارامد همچون سازی که باید نواختن آن را آموخت و بلد بود و با دل خود آن را نواخت، این است که عرفان جلال دین در اصل خود نمی تواند به مجموعه‌ای از پند‌ها و آیین‌ها و رسوم خلاصه گردد و تبدیل به مکتب و فرقه شود که اگر اینگونه شود به لاف عشق بدل می‌‌گردد و این شیشه و این محدودیت را را باید با سنگ و تیغ بلا شکست و در هم گسست و به این راز پی‌ برد که بزرگی انسان و بزرگی هستی‌ در هم آمیخته است و این دو با هم بزرگی می‌‌کنند نه به تنهائی، این به هم پیوستن است که عشق را می‌‌سازد و می‌‌تواند به راه خود که راه شما و ما و هستی‌ است ادامه دهد به هیچ حرف و حدیثی حتی آن چه از این غزل می‌‌گیری بسنده نکن و آن را به ناله ناراست مبدل نکن بلکه به آهنگ و نوا ی عشق گوش فرا ده و آنرا دنبال کن و با آن هماهنگ باش