مولانا:جمله یاران تو سنگند و توی مرجان چرا آسمان با جملگان جسمست و با تو جان چرا
❈۱❈
جمله یاران تو سنگند و توی مرجان چرا
آسمان با جملگان جسمست و با تو جان چرا
چون تو آیی جزو جزوم جمله دستک میزنند
چون تو رفتی جمله افتادند در افغان چرا
❈۲❈
با خیالت جزو جزوم میشود خندان لبی
میشود با دشمن تو مو به مو دندان چرا
بی خط و بیخال تو این عقل امی میبود
چون ببیند آن خطت را میشود خط خوان چرا
❈۳❈
تن همیگوید به جان پرهیز کن از عشق او
جانش میگوید حذر از چشمه حیوان چرا
روی تو پیغامبر خوبی و حسن ایزدست
جان به تو ایمان نیارد با چنین برهان چرا
❈۴❈
کو یکی برهان که آن از روی تو روشنترست
کف نبرد کفرها زین یوسف کنعان چرا
هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت
برنروید هیچ از شه دانه احسان چرا
❈۵❈
هر کجا ویران بود آن جا امید گنج هست
گنج حق را مینجویی در دل ویران چرا
بی ترازو هیچ بازاری ندیدم در جهان
جمله موزونند عالم نبودش میزان چرا
❈۶❈
گیرم این خربندگان خود بار سرگین میکشند
این سواران باز میمانند از میدان چرا
هر ترانه اولی دارد دلا و آخری
بس کن آخر این ترانه نیستش پایان چرا
کامنت ها