گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:بگفتم عذر با دلبر که بی‌گه بود و ترسیدم جوابم داد کای زیرک بگاهت نیز هم دیدم

❈۱❈
بگفتم عذر با دلبر که بی‌گه بود و ترسیدم جوابم داد کای زیرک بگاهت نیز هم دیدم
بگفتم ای پسندیده چو دیدی گیر نادیده بگفت او ناپسندت را به لطف خود پسندیدم
❈۲❈
بگفتم گر چه شد تقصیر دل هرگز نگردیده‌ست بگفت آن را هم از من دان که من از دل نگردیدم
بگفتم هجر خونم خورد بشنو آه مهجوران بگفت آن دام لطف ماست کاندر پات پیچیدم
❈۳❈
چو یوسف کابن یامین را به مکر از دشمنان بستد تو را هم متهم کردند و من پیمانه دزدیدم
بگفتم روز بی‌گاه است و بس ره دور گفتا رو به من بنگر به ره منگر که من ره را نوردیدم
❈۴❈
به گاه و بی‌گه عالم چه باشد پیش این قدرت که من اسرار پنهان را بر این اسباب نبریدم
اگر عقل خلایق را همه بر همدگر بندی نیابد سر لطف ما مگر آن جان که بگزیدم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۴۲۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

امین کیخا
2015-02-27T12:00:51
دل گشتن یک بازی معنایی دارد . خود قلب معنای گردیدن و زیر و رو شدن دارد .
امین کیخا
2015-02-27T11:57:22
از ناگهان واژه ی ناگهانگی را هم داریم که برابر suddenness است یا soudainite
داریوش راد
2012-11-24T10:32:58
گمان میرود با افزودن ز وزن شعر متوازن گرددنیابد سر (( ز ))لطف ما مگر آن جان که بگزیدم
رضا ۶۵
2014-04-04T19:08:57
چون منظور از سر همان راز است بنابراین سر لطف صحیح است نه سر ز لطف البته با کمال احترام به دوستان
Negin
2019-04-12T10:08:35
در مصرع«چو یوسف...»،را بکار رفته که اضافی است و خلاف وزن.لطفا تصحیح کنید.
نادر..
2019-02-23T05:26:48
بگفتم هجر خونم خوردبگفت آن دام لطف ماست..
نادر..
2019-02-23T05:28:03
به من بنگربه ره منگر...
هادی رنجبران
2021-12-26T02:06:42.4940163
برین اسباب نبریدم: در فیه مافیه می¬گوید: «دانستند که اسباب بهانه است، کارساز دگر است. اسباب جز روپوشی نیست تا عوام بدان مشغول شوند.» در ادبیات عرفانی و خاصه در مثنوی، از خداوند با صفت «سبب سوز» یاد می‌شود. کسی می‌تواند سبب‌سوز باشد که خود «سبب‌ساز» است. سبب یعنی علّت، و علّت از اصول عقلانی حاکم بر جهان مادّی است که بیرون از آن هیچ امری نمی‌تواند محقّق شود: آنگاه که علّت محقّق نیست، معلول هم هرگز محقّق نمی‌شود و آنگاه که علت محقّق است معلول هم لامحاله تحقّق خواهد یافت. با بررسی و مطالعة مثنوی و جمع بندی ابیاتی که در رابطه با اصل علّیّت طرح گردیده معلوم می¬شود که مولانا زیر بار «اصل علّیّت» به مفهوم فلسفی¬اش نمی¬رود. البته این سخن به معنای نفی مطلق اصل علّیّت نیست. به باور عارفان، خداوند هرگاه اراده کند، قادر است فراتر از حدّ و مرز اسباب و علل، هر امری را محقّق کند؛ این است که مولانا از قول خدا می‌گوید که او هر وقت مصلحت وقت اقتضا کند، نظم عادات یا اسباب و علل را بر هم می‌زند
شیدایی
2022-01-09T21:28:04.3380972
مصرع آخر  منو یاد ولایحیطون بشیٍ من علمه الا بما شاء  انداخت
پوریا ملکی
2022-12-05T11:49:39.9083861
سلام و احترام. دوستان گرامی میشه لطفا یه نفر غزل رو تفسیر کنه!؟
یزدانپناه عسکری
2023-04-19T06:10:17.228653
اگر عقل خلایق را همه بر همدگر بندی نیابد سر لطف ما مگر آن جان که بگزیدم [کمرنگ شدن محدودیت های دست و پا گیر زمانی و مکانی] [اهل قضاوت و خرده گیری بر کسی نبودن] [دانستن اینکه باید به فرد عنایت شود] عنایت‌های ربانی ز بهر خدمت آن شه‏ - برویانید و هستی داد از عین ادب ما را