گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی‌دانم وزین سرگشته مجنون چه می خواهی نمی‌دانم

❈۱❈
تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی‌دانم وزین سرگشته مجنون چه می خواهی نمی‌دانم
در این درگاه بی‌چونی همه لطف است و موزونی چه صحرایی چه خضرایی چه درگاهی نمی‌دانم
❈۲❈
به خرمنگاه گردونی که راه کهکشان دارد چو ترکان گرد تو اختر چه خرگاهی نمی‌دانم
ز رویت جان ما گلشن بنفشه و نرگس و سوسن ز ماهت ماه ما روشن چه همراهی نمی‌دانم
❈۳❈
زهی دریای بی‌ساحل پر از ماهی درون دل چنین دریا ندیدستم چنین ماهی نمی‌دانم
شهی خلق افسانه محقر همچو شه دانه بجز آن شاه باقی را شهنشاهی نمی‌دانم
❈۴❈
زهی خورشید بی‌پایان که ذراتت سخن گویان تو نور ذات اللهی تو اللهی نمی‌دانم
هزاران جان یعقوبی همی‌سوزد از این خوبی چرا ای یوسف خوبان در این چاهی نمی‌دانم
❈۵❈
خمش کن کز سخن چینی همیشه غرق تلوینی دمی هویی دمی‌هایی دمی آهی نمی‌دانم
خمش کردم که سرمستم از آن افسون که خوردستم که بی‌خویشی و مستی را ز آگاهی نمی‌دانم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۴۳۶

تصاویر

کامنت ها

بی نام
2015-04-06T20:28:08
من هم اجرایی از استاد لطفی عزیز شنیدم روی این غزل که در چهارگاه بود.
گوش شنوا
2014-05-15T21:11:05
استاد محمدرضا لطفی ابیاتی از این غزل را با تار در دستگاه همایون به آواز خوانده اند که اجرای بسیار عجیبی است. این اجرا را میتوانید در وبسایت dorrab.com بشنوید.
بیداد
2020-09-25T16:08:51
دوستان میشه معنی دو بیت آخر رو توضیح بدید؟
زهره نامدار
2017-07-16T18:34:06
صادق شیخ زاده ؛ در البوم مولا جان این غزل را خوانده است.
عبدالله جهانسری
2018-01-16T15:32:10
استاد محمدرضا لطفی این شعر را در دستگاه چهارگاه خوانده اند...اجرای کلن.
برگ بی برگی
2018-04-23T20:14:28
درود بر شما ، بنظر میرسد در بیت چهارم " و " پس از بنفشه وزن شعر را بهم زده است پس بهتره بجای آن کاما بگزاریم. ز رویت جان ما گلشن بنفشه ، نرگس و سوسنز ماهت ماه ما روشن چه همراهی نمی دانمبا سپاس
برگ بی برگی
2018-04-23T20:41:39
بنظر میرسد در این غزل خطاب مولانا به شخص خود یا انسان میباشد که از جنس خداوند هست و بلکه میتواند خدا باشد اگر این یوسف از چاه تاریکی و جهل بیرون رود و این همان مرتبه ای است که حسین ابن منصور حلاج رسید ولی راز داری نکرد و فریاد انالحق سرداد اما مولانا آن را در لفافه میگوید . موفق باشید