مولانا:جانم به فدا بادا آن را که نمیگویم آن روز سیه بادا کو را بنمی جویم
❈۱❈
جانم به فدا بادا آن را که نمیگویم
آن روز سیه بادا کو را بنمی جویم
یک باره شوم رسوا در شهر اگر فردا
من بر در دل باشم او آید در کویم
❈۲❈
گفتم صنم مه رو گه گاه مرا می جو
کز درد به خون دل رخساره همیشویم
گفتا که تو را جستم در خانه نبودی تو
یا رب که چنین بهتان می گوید در رویم
❈۳❈
یک روز غزل گویان والله سپارم جان
زیرا که چو مو شد جان از بس که همیمویم
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۴۷۰
تصاویر


کامنت ها