مولانا:حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم بسی علتیان را ز غم بازخریدیم
❈۱❈
حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم
بسی علتیان را ز غم بازخریدیم
سبلهای کهن را غم بیسر و بن را
ز رگهاش و پیهاش به چنگاله کشیدیم
❈۲❈
طبیبان فصیحیم که شاگرد مسیحیم
بسی مرده گرفتیم در او روح دمیدیم
بپرسید از آنها که دیدند نشانها
که تا شکر بگویند که ما از چه رهیدیم
❈۳❈
رسیدند طبیبان ز ره دور غریبان
غریبانه نمودند دواها که ندیدیم
سر غصه بکوبیم غم از خانه بروبیم
همه شاهد و خوبیم همه چون مه عیدیم
❈۴❈
طبیبان الهیم ز کس مزد نخواهیم
که ما پاک روانیم نه طماع و پلیدیم
مپندار که این نیز هلیلهست و بلیلهست
که این شهره عقاقیر ز فردوس کشیدیم
❈۵❈
حکیمان خبیریم که قاروره نگیریم
که ما در تن رنجور چو اندیشه دویدیم
دهان باز مکن هیچ که اغلب همه جغدند
دگر لاف مپران که ما بازپریدیم
کامنت ها