گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:افتادم افتادم در آبی افتادم گر آبی خوردم من دلشادم دلشادم

❈۱❈
افتادم افتادم در آبی افتادم گر آبی خوردم من دلشادم دلشادم
بر دف نی بر نی نی یک لحظه بیگارم بر خم نی بر می نی پیوسته بنیادم
❈۲❈
در عشق دلداری مانند گلزاری جان دیدم جان دیدم دل دادم دل دادم
می خوردم می خوردم در شهرت می گردم سرتیزم سرتیزم پربادم پربادم
❈۳❈
گر خودم گر جوشن پیروزم پیروزم گر سروم گر سوسن آزادم آزادم
از چرخی از اوجی بر بحری بر موجی خوش تختی خوش تختی بنهادم بنهادم
❈۴❈
مولایم مولایم در حکم دریایم در اوجش در موجش منقادم منقادم
ای کوکب ای کوکب بگشا لب بگشا لب شرحی کن شرحی کن بر وفق میعادم
❈۵❈
هر ذره هر پره می جوید می گوید ز ارشادش ز ارشادش استادم استادم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۴۹۴

تصاویر

کامنت ها

نادر..
2017-04-24T05:44:05
وزنی خاص و کمتر استفاده شده، با این خصوصیت که هجای کوتاه ندارد و تداعی گر ریتم زیبای سه چهارم (والس) است ..
امید طبیب‌زاده
2022-07-08T10:00:19.5082691
این‌که وزن این شعر را «مفعولن مفعولن...» بدانیم البته اشکالی ندارد، اما استفاده از ارکان عروضی مانند «مفعولن» نباید این تصور ناصحیح را پدید آورد که شعر فوق دارای وزن عروضی یا کمی است. این شعر از معدود اشعار به وزن هجایی (syllabic) در فارسی است که هر مصراع آن مرکب از چهار پاره مصراع (hemistich) و سه درنگ (cesura) است. توجه شود که پایان هر پاره‌مصراع، یعنی هر درنگ در اشعار به وزن هجایی، لزوما منطبق بر مرز پایان واژه است. پس وزن این مصراع را می‌توان چنین نشان داد: ۴/ ۳. یعنی هر مصراع مرکب از چهار پاره سه‌هجایی است. تکیه و کمیت هجا تقریبا هیچ نقشی در وزن هجایی ندارد و آنچه این وزن را پدید می‌آورد به عوامل زیر مربوط می‌شود: تعداد مساوی هجاها و پاره‌مصراع‌ها و درنگ‌ها در هر مصراع
علی‌اکبر مصورفر
2023-01-12T15:19:51.2045737
جناب آقای دکتر طبیب‌زاده سلام اولاً چه استدلالی دارید که این شعر عروضی نیست و هجایی است؟ اگر به دلیل مطابقت پایان کلمه با پایان رکن است، مثال‌های فراوان دیگری در شعر عروضی فارسی هست که این مطابقت حفظ شده است (بیشتر ترجیح شاعر است تا الزام قطعی وزن و عروض). برای مثال غزل شماره ۲۲۶۷ مولانا بر وزن مفاعلتن×۴ یا غزل «گر تیغ بارد در کوی آن ماه» از حافظ بر وزن مستفعلاتن×۲. بنابراین صِرف مطابقت پایان کلمه با پایان رکن (به قول شما پاره‌مصراع) نمی‌تواند دلیل بر چیزی باشد؛ مگر این که وزن دوری باشد که این وزن هر چه باشد، جزء اوزان دوری هم نیست. در ثانی، اگر شعر هجایی است و کمیت در وزن شعر فاقد نقش است، چرا همه هجاها در شعر از نوع هجای بلند آمده‌اند؟ غیر از تعدادی هجای کوتاه در پایان بعضی کلمات مانند «لحظه» و «پیوسته» در بیت دوم، که آنها هم با این که در اصل کوتاهند، به ضرورت وزن به جای هجای بلند آمده‌اند. یعنی تمام مصراع‌های غزل مطابق وزن مفعولن×۴ از ۱۲ هجای بلند ساخته شده‌اند. همین جا اضافه کنم که شاید کسی دوست داشته باشد که وزن این شعر را مفعولاتن×۳ عنوان کند که باز هم ۱۲ هجای بلند دارد. اینجاست که آن تطابق‌های پایان کلمه با پایان رکن به تایید وزن مفعولن×۴ می‌آیند و این وزن جدید را رد می‌کنند.     ضمناً در ابتدا نوشته‌اید: ** وزن این شعر را «مفعولن مفعولن...» بدانیم البته اشکالی ندارد. ** سوال اینجاست که اگر واقعا وزن عروضی نیست، چرا وزن این شعر را «مفعولن مفعولن...» بدانیم اشکالی ندارد؟