گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما بی سر و سامان عشقش بود سامان ما

❈۱❈
درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما بی سر و سامان عشقش بود سامان ما
آن خیال جان فزای بخت ساز بی‌نظیر هم امیر مجلس و هم ساقی گردان ما
❈۲❈
در رخ جان بخش او بخشیدن جان هر زمان گشته در مستی جان هم سهل و هم آسان ما
صد هزاران همچو ما در حسن او حیران شود کاندر آن جا گم شود جان و دل حیران ما
❈۳❈
خوش خوش اندر بحر بی‌پایان او غوطی خورد تا ابدهای ابد خود این سر و پایان ما
شکر ایزد را که جمله چشمه حیوان‌ها تیره باشد پیش لطف چشمه حیوان ما
❈۴❈
شرم آرد جان و دل تا سجده آرد هوشیار پیش چشم مست مخمور خوش جانان ما
دیو گیرد عشق را از غصه هم این عقل را ناگهان گیرد گلوی عقل آدم سان ما
❈۵❈
پس برآرد نیش خونی کز سرش خون می‌چکد پس ز جان عقل بگشاید رگ شیران ما
در دهان عقل ریزد خون او را بردوام تا رهاند روح را از دام و از دستان ما
❈۶❈
تا بشاید خدمت مخدوم جان‌ها شمس دین آن قباد و سنجر و اسکندر و خاقان ما
تا ز خاک پاش بگشاید دو چشم سر به غیب تا ببیند حال اولیان و آخریان ما
❈۷❈
شکر آن را سوی تبریز معظم رو نهد کز زمینش می‌بروید نرگس و ریحان ما

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۵۰

تصاویر

کامنت ها

محسن
2015-06-04T11:22:12
بی سر و سامانی عشقش بود سامان ما
آیینه
2020-06-14T14:16:56
شعر به طور واضحی در مصرع دوم بیت اول سکته دارد.به گمانم بی سر و سامانی بوده که بی سر و سامان تایپ شده
همایون
2023-08-17T16:34:28.3424577
غزل سراپا در وصف شمس تبریز است  شیوه وصف کردن میرساند که شاعر در وجود خود تربیت عارفانه بسیار نادرستی از گذشته داشته است و عرفان مذهبی تمامی ذهن و عقل و هوش او را فاسد و گمراه کرده بوده است، و شمس توانسته است او را از آن گمراهی کشنده نجات دهد