گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:منم فتنه هزاران فتنه زادم به من بنگر که داد فتنه دادم

❈۱❈
منم فتنه هزاران فتنه زادم به من بنگر که داد فتنه دادم
ز من مگریز زیرا درفتادی بگو الحمدلله درفتادم
❈۲❈
عجب چیزی است عشق و من عجبتر تو گویی عشق را خود من نهادم
بیا گر من منم خونم بریزید که تا خود من نمردم من نزادم
❈۳❈
نگویم سر تو کان غمز باشد ولی ناگفته بندی برگشادم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۵۰۱

تصاویر

کامنت ها

همایون
2020-11-08T10:27:58
غزل های جلال دین بیشتر برای دوست و بزرگی نقش دوست است، غزل های کم و کوتاهی هم این چنین برای توصیف خود گفته است که بسیار فرخنده و مبارک استعشق ضد دوست داشتن است، هر دوست داشتنی را عشق کوچک می شمارد چون دوست داشتن از یک طرف نیازمند آن 'من' است که دوست میدارد و از طرف دیگر دوست داشتن به هستی تعلق دارد و از نویی فاصله دارد و هر دوست داشتنی یک فتنه است که هستی سر راه ما قرار می دهد و عشق از درون نیستی آنرا برهم میزنددر حقیقت عشق پرده ای است که جلال دین آن را می درد و از آن عبور میکندفتنه عشق را با فرهنگ خود خاموش میکند و فرهنگ عشق نوینی را بنیاد می میگذارد و عشق را از نیستی به هستی می آوردچون از من به کمک دوست رها میشود و این راز را هرچند گفتنی نیست بلکه شدنی است برای ما بازگو میکند
همایون
2018-02-09T01:27:41
حسی عجیب در وجود جلال دین است همه ارزش و هستی‌ انسان در همین حس عجیبی است که در خود حس می‌‌کندحسی که مرگ و نابودی را با زندگی‌ برابر می‌‌داند و یکی‌ را با هزار حسی که عشق را در خود چنان می‌‌یابد که خود را زاینده آن‌ می‌‌داند و هستی‌ را چنان درمی‌ یابد که گوئی جز او کسی‌ نیست و اگر هر چیز بی‌ ارزشی در او یافت میشود می‌‌خواهد که نابود گردد تا این حس هزاران بار افزون تر گردد حسی که او آنرا فتنه می‌‌نامد فتنه‌ای نه برای دیگران بلکه برای تمامی هستی‌ و برای خود فتنه