مولانا:ز قند یار تا شاخی نخایم نماز شام روزه کی گشایم
❈۱❈
ز قند یار تا شاخی نخایم
نماز شام روزه کی گشایم
نمیدانم کجا می روید آن قند
کز او خوردم نمیدانم کجایم
❈۲❈
عجایب آنک نقلش عقل من برد
چو عقل نیست چونش می ستایم
کی دارد روزه همچون روزه من
کز او هر لحظه عیدی می ربایم
❈۳❈
ز صبح روی او دارم صبوحی
نماز شام را هرگز نپایم
چو گل در باغ حسنش خوش بخندم
چو صبح از آفتابش خوش برآیم
❈۴❈
زبانم از شراب او شکستهست
ز دستانش شکسته دست و پایم
کامنت ها