گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌ها شمع کی دیدم که گردد گرد نورش شمع‌ها

❈۱❈
شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌ها شمع کی دیدم که گردد گرد نورش شمع‌ها
شمع را چون برفروزی اشک ریزد بر رخان او چو بفروزد رخ عاشق بریزد دمع‌ها
❈۲❈
چون شکر گفتار آغازد ببینی ذره‌ها از برای استماعش واگشاده سمع‌ها
ناامیدانی که از ایام‌ها بفسرده‌اند گرمی جانش برانگیزد ز جانشان طمع‌ها
❈۳❈
گر نه لطف او بدی بودی ز جان‌های غیور مر مرا از ذکر نام شکرینش منع‌ها
شمس دین صدر خداوند خداوندان به حق کز جمال جان او بازیب و فر شد صنع‌ها
❈۴❈
چون بر آن آمد که مر جسمانیان را رو دهد جان صدیقان گریبان را درید از شنع‌ها
تخم امیدی که کشتم از پی آن آفتاب یک نظر بادا از او بر ما برای ینع‌ها
❈۵❈
سایه جسم لطیفش جان ما را جان‌هاست یا رب آن سایه به ما واده برای طبع‌ها

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۵۳

تصاویر

کامنت ها

همایون
2017-09-22T21:16:48
بدون شک شمس برای جلال دین همان تجلی‌ خدا بوده است در بیشتر غزل‌ها بنام شمس تخلّص صورت میگیرد ولی این غزل مخصوص معرفی‌ مقام او سروده شده است و با اجازه از لطف بی‌ حد او غیرت را نادیده انگاشته و او را خدای همه خدا‌ها می‌‌نامد ما هیچ ارتباطی با خدا نداریم مگر تجلی‌ اوست که در همه جا هست و بیشترین تجلی‌ در انسان است و برخی از انسان‌ها بندرت تجلی‌ کامل ‌اند زیرا از خود بکلّی فنا شده ‌اند