گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:بیا کامروز شه را ما شکاریم سر خویش و سر عالم نداریم

❈۱❈
بیا کامروز شه را ما شکاریم سر خویش و سر عالم نداریم
بیا کامروز چون موسی عمران به مردی گرد از دریا برآریم
❈۲❈
همه شب چون عصا افتاده بودیم چو روز آمد چو ثعبان بی‌قراریم
چو گرد سینه خود طوف کردیم ید بیضا ز جیب جان برآریم
❈۳❈
بدان قدرت که ماری شد عصایی به هر شب چون عصا و روز ماریم
پی فرعون سرکش اژدهاییم پی موسی عصا و بردباریم
❈۴❈
به همت خون نمرودان بریزیم تو این منگر که چون پشه نزاریم
برافزاییم بر شیران و پیلان اگر چه در کف آن شیر زاریم
❈۵❈
اگر چه همچو اشتر کژنهادیم چو اشتر سوی کعبه راهواریم
به اقبال دوروزه دل نبندیم که در اقبال باقی کامکاریم
❈۶❈
چو خورشید و قمر نزدیک و دوریم چو عشق و دل نهان و آشکاریم
برای عشق خون آشام خون خوار سگانش را چو خون اندر تغاریم
❈۷❈
چو ماهی وقت خاموشی خموشیم به وقت گفت ماه بی‌غباریم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۵۳۱

تصاویر

کامنت ها

همایون
2018-05-19T00:05:17
تعریفی‌ زیبا از انسان، پدیده‌ای بی‌ مانند در هستی‌ که سری در بی‌ نهایت دارد و دستی در واقعیت، موجودی که دو ماهیت کاملا جداگانه و در عین حال به هم پیوسته دارد و همواره در کار است و در هماهنگی کامل با هستی‌ و توانائی‌های آن به سر می‌‌برد در یک سو سرشار از برخورداری از توانائی‌های بی‌ اندازه و افرینشگر هستی‌ و از سوئی دیگر تازنده و رزمنده در خدمت زیبائی و بزرگی انسان و پالاینده هستی‌ از زشتی‌های زورگویان و فرعون هابسته به آن که روی به کدام سوی می‌‌کند آمادگی‌ همه گونه انعطاف و واکنش را در خود نهادینه دارد زیرا پی‌ برده است که عشق هم خونریزی و مبارزه را می‌‌پسندد و هم هنرمندی و سخنوری و رازورزی را و انسان در پهنه هستی‌ هم نیک می‌‌پندارد و هم نیک سخن می‌‌گوید و هم قادر است که نیک رفتار کند و در افرینش همکار هستی‌ گردددر هماهنگی با هستی‌ است که انسان به نقش و توانائی خود دست می‌‌یابد و از پای مردی و همت فراوان برخوردار می‌‌گردد و این هم تعریف انسان است هم تعریف عشق و هم موسی که دریا را می‌‌شکافد و فرعون را از زندگی‌ انسان بیرون می‌‌راند