گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:رفتم تصدیع از جهان بردم بیرون شدم از زحیر و جان بردم

❈۱❈
رفتم تصدیع از جهان بردم بیرون شدم از زحیر و جان بردم
کردم بدرود همنشینان را جان را به جهان بی‌نشان بردم
❈۲❈
زین خانه شش دری برون رفتم خوش رخت به سوی لامکان بردم
چون میر شکار غیب را دیدم چون تیر پریدم و کمان بردم
❈۳❈
چوگان اجل چو سوی من آمد من گوی سعادت از میان بردم
از روزن من مهی عجب درتافت رفتم سوی بام و نردبان بردم
❈۴❈
این بام فلک که مجمع جان‌هاست ز آن خوشتر بد که من گمان بردم
شاخ گل من چو گشت پژمرده بازش سوی باغ و گلستان بردم
❈۵❈
چون مشتریی نبود نقدم را زودش سوی اصل اصل کان بردم
زین قلب زنان قراضه جان را هم جانب زرگر ارمغان بردم
❈۶❈
در غیب جهان بی‌کران دیدم آلاجق خود بدان کران بردم
بر من مگری که زین سفر شادم چون راه به خطه جنان بردم
❈۷❈
این نکته نویس بر سر گورم که سر ز بلا و امتحان بردم
خوش خسپ تنا در این زمین که من پیغام تو سوی آسمان بردم
❈۸❈
بربند زنخ که من فغان‌ها را سرجمله به خالق فغان بردم
زین بیش مگو غم دل ایرا من دل را به جناب غیب دان بردم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۵۴۶

تصاویر

کامنت ها

پیرایه یغمایی
2014-11-04T14:46:14
صورت درست این بیت: درغیب جهان بیکران دیدمآلاجق خود بدان جهان بردمآلاجق : آلاجق (آلاچق و آلاچیق)، نوعی خیمه ی ترکان، به شکلی که اکنون همانند آن را کلاه فرنگی گویند و در خراسان قدیم کلاه درویش می‌گفته‌اند.