مولانا:روی تو چو نوبهار دیدم گل را ز تو شرمسار دیدم
❈۱❈
روی تو چو نوبهار دیدم
گل را ز تو شرمسار دیدم
تا در دل من قرار کردی
دل را ز تو بیقرار دیدم
❈۲❈
من چشم شدم همه چو نرگس
کان نرگس پرخمار دیدم
در عشق روم که عشق را من
از جمله بلا حصار دیدم
❈۳❈
از ملک جهان و عیش عالم
من عشق تو اختیار دیدم
خود ملک تویی و جان عالم
یک بود و منش هزار دیدم
❈۴❈
من مردم و از تو زنده گشتم
پس عالم را دو بار دیدم
ای مطرب اگر تو یار مایی
این پرده بزن که یار دیدم
❈۵❈
در شهر شما چه یار جویم
چون یاری شهریار دیدم
چون در بر خود خوشش فشردم
آیین شکرفشار دیدم
❈۶❈
چون بستم من دهان ز گفتن
بس گفتن بیشمار دیدم
چون پای نماند اندر این ره
من رفتن راهوار دیدم
❈۷❈
سر درنکشم ز ضر که بیسر
سرهای کلاه دار دیدم
بس کن که ملول گشت دلبر
بر خاطر او غبار دیدم
کامنت ها