مولانا:چون ذره به رقص اندرآییم خورشید تو را مسخر آییم
❈۱❈
چون ذره به رقص اندرآییم
خورشید تو را مسخر آییم
در هر سحری ز مشرق عشق
همچون خورشید ما برآییم
❈۲❈
در خشک و تر جهان بتابیم
نی خشک شویم و نی تر آییم
بس ناله مسها شنیدیم
کای نور بتاب تا زر آییم
❈۳❈
از بهر نیاز و درد ایشان
ما بر سر چرخ و اختر آییم
از سیمبری که هست دلبر
از بهر قلاده عنبر آییم
❈۴❈
زان خرقه خویش ضرب کردیم
تا زین به قبای ششتر آییم
ما صرف کشان راه فقریم
سرمست نبیذ احمر آییم
❈۵❈
گر زهر جهان نهند بر ما
از باطن خویش شکر آییم
آن روز که پردلان گریزند
در عین وغا چو سنجر آییم
❈۶❈
از خون عدو نبیذ سازیم
وانگه بکشیم و خنجر آییم
ما حلقه عاشقان مستیم
هر روز چو حلقه بر در آییم
❈۷❈
طغرای امان ما نوشت او
کی از اجلی به غرغر آییم
اندر ملکوت و لامکان ما
بر کره چرخ اخضر آییم
❈۸❈
از عالم جسم خفیه گردیم
در عالم عشق اظهر آییم
در جسم شدهست روح طاهر
بیجسم شویم و اطهر آییم
❈۹❈
شمس تبریز جان جان است
در برج ابد برابر آییم
کامنت ها