مولانا:هرچ گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم کار دارم من به خانه لا نسلم لا نسلم
❈۱❈
هرچ گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم
کار دارم من به خانه لا نسلم لا نسلم
گفتهای فردا بیایم لطف و نیکویی نمایم
وعدهست این بینشانه لا نسلم لا نسلم
❈۲❈
گفتهای رنجور دارم دل ز غم پرشور دارم
این فریب است و بهانه لا نسلم لا نسلم
گفت مادر مادرانه چون ببینی دام و دانه
این چنین گو ره روانه لا نسلم لا نسلم
❈۳❈
گوییم امروز زارم نیت حمام دارم
می نمایی سنگ و شانه لا نسلم لا نسلم
هر کجا خوانند ما را تا فریبانند ما را
غیر این عالی ستانه لا نسلم لا نسلم
❈۴❈
بر سر مستان بیایی هر دمی زحمت نمایی
کاین فلان است آن فلانه لا نسلم لا نسلم
گوییم من خواجه تاشم عاقبت اندیش باشم
تا درافتی در میانه لا نسلم لا نسلم
❈۵❈
رو ترش کرد آن مپرسم تا ز شکل او بترسم
ای عجوزه بامثانه لا نسلم لا نسلم
دست از خشمم گزیدی گویی از عشقت گزیدم
مغلطه است این ای یگانه لا نسلم لا نسلم
❈۶❈
جمله را نتوان شمردن شرح یک یک حیله کردن
نیست مکرت را کرانه لا نسلم لا نسلم
کامنت ها