مولانا:خویش را چون خار دیدم سوی گل بگریختم خویش را چون سرکه دیدم در شکر آمیختم
❈۱❈
خویش را چون خار دیدم سوی گل بگریختم
خویش را چون سرکه دیدم در شکر آمیختم
کاسه پرزهر بودم سوی تریاق آمدم
ساغری دردی بدم در آب حیوان ریختم
❈۲❈
دیده پردرد بودم دست در عیسی زدم
خام دیدم خویش را در پختهای آویختم
خاک کوی عشق را من سرمه جان یافتم
شعر گشتم در لطافت سرمه را می بیختم
❈۳❈
عشق گوید راست می گویی ولی از خود مبین
من چو بادم تو چو آتش من تو را انگیختم
کامنت ها