گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:وقت آن آمد که من سوگندها را بشکنم بندها را بردرانم پندها را بشکنم

❈۱❈
وقت آن آمد که من سوگندها را بشکنم بندها را بردرانم پندها را بشکنم
چرخ بدپیوند را من برگشایم بند بند همچو شمشیر اجل پیوندها را بشکنم
❈۲❈
پنبه‌ای از لاابالی در دو گوش دل نهم پند نپذیرم ز صبر و بندها را بشکنم
مهر برگیرم ز قفل و در شکرخانه روم تا ز شاخی زان شکر این قندها را بشکنم
❈۳❈
تا به کی از چند و چون آخر ز عشقم شرم باد کی ز چونی برتر آیم چندها را بشکنم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۵۹۱

تصاویر

کامنت ها

همایون
2019-04-18T23:50:08
این غزل نکته‌ای را و رازی را باز گو می‌‌کند که بار‌ها جلال دین بر آن پای فشاری می‌‌کند، و آن یک اقدام انقلابی و درهم شکننده است علیه طبیعت و بند‌های فراوان آن که چنان در هم تنیده ا‌ند که بدون چنین گستگی و شورشی نمی توان از آن خلاصی یافت، برای همین یک دگرگونی در حال خود ضروری می‌‌نماید که در عرفان و رازورزی آنرا به مستی و آن هم مستی بسیار تعبیر می‌‌کنند که هر چه در سرا راه می‌‌یابد می‌‌شکند، تا بتواند به شکر خانه راه یابد که همان دنیای معنی‌ است و از صورت‌ها رها شود، مستی نیز خود نتیجه معنی‌ است و وقتی به معنی‌‌ای از طریق سخن پی‌ می‌‌بری، در تو ایجاد می‌‌گردد، دنیای معنی‌ دنیایی است که انسان برای تجربه آن پیدا شده است و توانائی و قابلیت آن را یافته است پس حیف است که هم چنان چون سایر حیوانات در دنیای طبیعت و صورت گرفتار بماند. چون با معنی‌‌ها می‌‌توان از گرفتاری‌ها و بند‌ها رها شد بر خلاف آنانکه به دنبال راه‌های دیگر و فرمول‌های ساختگی هستند، و می‌‌خواهند پیروان فراوان و منبع مالی‌ دست و پا کنند