مولانا:ایها العشاق آتش گشته چون استارهایم لاجرم رقصان همه شب گرد آن مه پارهایم
❈۱❈
ایها العشاق آتش گشته چون استارهایم
لاجرم رقصان همه شب گرد آن مه پارهایم
تا بود خورشید حاضر هست استاره ستیر
بیرخ خورشید ما می دانک ما آوارهایم
❈۲❈
الصلا ای عاشقانهان الصلا این کاریان
باده کاری است این جا زانک ما این کارهایم
هر سحر پیغام آن پیغامبر خوبان رسد
کالصلا بیچارگان ما عاشقان را چارهایم
❈۳❈
نعره لبیک لبیک از همه برخاسته
مصحف معنی تویی ما هر یکی سی پارهایم
خونبهای کشتگان چون غمزه خونی اوست
در میان خون خود چون طفلک خون خوارهایم
❈۴❈
کوه طور از بادهاش بیخود شد و بدمست شد
ما چه کوه آهنیم آخر چه سنگ خارهایم
یک جو از سرش نگوییم ار همه جو جو شویم
گرد خرمنگاه چرخ ار چه که ما سیارهایم
❈۵❈
همچو مریم حامله نور خدایی گشتهایم
گر چو عیسی بسته این جسم چون گهوارهایم
از درون باره این عقل خود ما را مجو
زانک در صحرای عشقش ما برون بارهایم
❈۶❈
عشق دیوانهست و ما دیوانه دیوانهایم
نفس امارهست و ما اماره امارهایم
مفخر تبریز شمس الدین تو بازآ زین سفر
بهر حق یک بارگی ما عاشق یک بارهایم
کامنت ها