گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:چون همه یاران ما رفتند و تنها ماندیم یار تنهاماندگان را دم به دم می خواندیم

❈۱❈
چون همه یاران ما رفتند و تنها ماندیم یار تنهاماندگان را دم به دم می خواندیم
جمله یاران چون خیال از پیش ما برخاستند ما خیال یار خود را پیش خود بنشاندیم
❈۲❈
ساعتی از جوی مهرش آب بر دل می زدیم ساعتی زیر درختش میوه می افشاندیم
ساعتی می کرد بر ما شکر و گوهر نثار ساعتی از شکر او ما مگس می راندیم
❈۳❈
چون خیال او درآمد بر درش دربان شدیم چون خیال او برون شد ما در این درماندیم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۵۹۶

تصاویر

کامنت ها

mehdi
2018-10-19T17:55:56
همه رفتند و ما تنها ماندیم چون فقط یاد خدا داشتیم و خدا در دلمان نبود .ساعتی عاشقش میشدیم وعشقمان میشد وساعتی دیگر برای وصالش تلاش میکردیم. و.. حاشیه بعد
mehdi
2018-10-19T17:56:11
ساعتی بما شکر میپاشید و ساعتی از شکرپاشی او مواظبت میکردیم. چون در ورود به او را یافتیم جای ورود دربان شدیم و مدتی بعد خیالش رفت و دربان ماندیم
هادی رنجبران
2021-12-26T14:25:35.9799006
1. یارِ تنها ماندگان: کنایه از حق تعالی است. شمس تبریزی می¬گوید: «تنهات یافتم، هریکی به چیزی مشغول، و بدان خوش دل و خرسند، بعضی، روحی بودند، به روح خود مشغول بودند، بعضی به عقل خود، بعضی به نفس خود، تو را بی¬کس یافتم، همه یاران، رفتند به سوی مطلوبانِ خود، تنهات، رها کردند، من یار بی یارانم.»