گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:چون بدیدم صبح رویت در زمان برخیستم گرم در کار آمدم موقوف مطرب نیستم

❈۱❈
چون بدیدم صبح رویت در زمان برخیستم گرم در کار آمدم موقوف مطرب نیستم
همچو سایه در طوافم گرد نور آفتاب گه سجودش می کنم گاهی به سر می ایستم
❈۲❈
گه درازم گاه کوته همچو سایه پیش نور جمله فرعونم چو هستم چون نیم موسیستم
من میان اصبعین حکم حقم چون قلم در کف موسی عصا گاهی و گه افعیستم
❈۳❈
عشق را اندیشه نبود زانک اندیشه عصاست عقل را باشد عصا یعنی که من اعمیستم
روح موقوف اشارت می بنالد هر دمی بر سر ره منتظر موقوف یک آریستم
❈۴❈
چون از این جا نیستم این جا غریبم من غریب چون در این جا بی‌قرارم آخر از جاییستم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۵۹۹

تصاویر

کامنت ها

mehdi shiraz
2018-10-20T05:43:00
صبح یا اول بارکه خدا را بادل ودردل دیدم،زمان یادم رفت و قید وبند آهنگ  مطربهائ عشق تو را گسستم یا از مطرب هم گرمتر شدم! و همچو سایه خورشید گاهی نیست  وخدائی،چکیده چون موسی میشوم،گاه کامل وبلند و زمینی چون فرعون.من از او میگویم وقلم حکم واحدم که گاه چون عصا..