گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:بروید ای حریفان بکشید یار ما را به من آورید آخر صنم گریزپا را

❈۱❈
بروید ای حریفان بکشید یار ما را به من آورید آخر صنم گریزپا را
به ترانه‌های شیرین به بهانه‌های زرین بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را
❈۲❈
وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را
دم سخت گرم دارد که به جادوی و افسون بزند گره بر آب او و ببندد او هوا را
❈۳❈
به مبارکی و شادی چو نگار من درآید بنشین نظاره می‌کن تو عجایب خدا را
چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان که رخ چو آفتابش بکشد چراغ‌ها را
❈۴❈
برو ای دل سبک رو به یمن به دلبر من برسان سلام و خدمت تو عقیق بی‌بها را

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۶۳

تصاویر

کامنت ها

سمراد
2015-10-02T16:45:51
وزن:تَتَنا تَنا تَنا تن تَتَنا تَنا تَنا تن ن ن - ن - ن - - ن ن - ن - ن - -
پوریا pooria_dp@yahoo.com
2016-08-24T13:45:13
با سلام خدمت دوستان جای بسی تقدیر داره از کامنت اول به نام هو که با شرح زیباشون و نام زیباتر که هو رو انتخاب کردن و نام خودشون رو نیاوردن واقعا درود بر شما به قول حضرت مولانا:من کسی در ناکسی دریافتم
امید وورال
2016-09-18T01:19:12
آیا «بهانه های زرین» که در بیت دوم چیست
جمال ناصر نقشبندی
2016-12-10T04:37:32
نهایت ارادت و نهایة النهایت خلوص نیت این بنده ای نابکار دنی روزگار خدمت گل شیفتگان باغستان اشعار حضرت مولانای روم ، چنانکه پوشیده نیست ، طائفه ای علیه ای سنیه ای مصطفویه ای صوفیه بر آنند ، غیابت اول مولانا شمس تبریزی را ( غیبت صغری ) و ناپدیدار شدن آنجناب را که وصلت عند المحشر خواهد بود ( غیبت کبری ) نام نهاده اند ، این مقدار اشعار دلکَش و ابیات دلکُش را در قالب تغزل عند ارسال فرزند نامور حضرت مولوی سلطان ولد به شهر رنجور تاریخ ما دمشق ، شکر افشانی فرموده بودند ، و چه سخت می گذشت بر آن حضرت شب و روز ،
محمد رضا سبک رو
2016-02-24T08:40:00
واژه سبک رو مصدر مرکب مرخم از واژه سبک رونده است، که اشاره به فرد یا چیزی دارد که به نرمی و سبکی حرکت می کند و حضوری خوش یمن و سبک دارد که در مقلبل سنگینی و فشار بکار میرود دارد. از طرفی سبک رو به معنای چهره ی سبک هم بکار میرود که مشابه عبارت " دستش سبک است" میباشد و اشاره به فردی دارد که دیدن روی او در شروع روز خوش یمن است.
ف-ش
2008-12-10T10:53:36
هوبروید ای حریفان بکشید یا ر مارا به من آورید یکدم صنم گریزپارا ..الخاین غزل عشق وعلاقه زیادمولوی را به شمس تبریزی نشان میدهد شاید گمان رود که این رابطه یکطرفه بوده و فقط مولوی از حضور شمس بهره میبرده ولی درآثاریکه از شمس در دست است اومولوی را"مولانا" خطاب میکرده مثلا گفته "مولانا "چیزی در من دید که استادان من ندیدند ومثلاگفته شده شمس در سئوال از مولانا وپاسخ او نعرهای بزد و بر زمین افتاد مولوی صلاح الین زر کوب و ضیا ءالحق را هم بسیار ستوده وبیش از هفتاد غزل بنام صلاح ادین دارد وبعضی هم بنام کسی نیست ولی کل دیوان بنام شمس است واصولا ستودن زیاد یاران شیوه مولویست ونباید چندان برداشت اغراق آمیز از بیاناتش در باره شمس داشته باشیمبا این بیان عشق مولوی به شمس چندان غیر عادی و نامفهوم ویکطرفه نباید تلقی شود و اصولا طبیعی است کسیکه عامل تحول دیگری قرارگیرد مورد عشق و احترام زیاد واقع شود والبته در مورد مولوی و شمس ویژگیهائی هم برآن افزوده شده است
امیر
2014-03-30T19:44:06
بروید ای حریفان بکشید یار ما رابه کشان کشان بیارید صنم گریز پا را
مهدی
2020-02-18T06:20:02
احمد ظاهر و هنگامه از خوانندگان بزرگ افغانستان هر دو این شعر را به شکل ترانه اجرا کرده‌اند.پیوند به وبگاه بیرونی
محمد
2020-11-24T01:22:34
سلام، مرحوم احمد ظاهر، خواننده ی نام آشنای افغانستان، نیز این شعر را به زیبایی خوانده است (البته چندین اثر ایشان از آثار مولانا موجود است) لینک زیر برای دسترسی:پیوند به وبگاه بیرونی"بروید ای حریفان بکشید یار ما را"
ساعد هاشمی
2017-11-07T14:58:52
سلام بر دوستان عزیزبروید ای حریفان بکشید یار ما رابه من آورید آخر صنم گریزپا راما ( همه انسانها ) اصرار می کنیم که افراد به حضور رسیده و آگاه ( عارفان ) کمک کنند و یار ما (خدا) که صنمی گریز پا است را به سوی ما بکشند ( یا ما را به سوی او بکشند )به ترانه‌های شیرین به بهانه‌های زرینبکشید سوی خانه ، مه خوب خوش لقا راو با ترانه و شادی و هر عمل نیکویی که می دانند آن ماه خوش سیما (خدا) را به خانه دل ما بکشیدوگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایمهمه وعده مکر باشد بفریبد او شما راو اگر او با وعده و وعید گفت که شما بروید من در زمانی دیگر می آیم ، این وعده هایش مکر و فریب است و به آن توجه نکنیددم سخت گرم دارد که به جادویی و افسونبزند گره بر آب او و ببندد او هوا راکه او کلام و دمی بسیار گرم دارد و حتی با افسون وجادو آب را هم گره می زند و هوا را هم می بندد ( کنایه از کارهای جادوگرانه که البته دور از ذات خداست ولی به تمثیل آورده است )به مبارکی و شادی چو نگار من درآیدبنشین نظاره می‌کن تو عجایب خدا راو وقتی که با شادی و مبارکی یار مرا به خانه دل من آوردی آن وقت در احوال من نظاره کن و عجایبی که از حضور خدا در من حادث می شود را ببینچو جمال او بتابد چه بود جمال خوبانکه رخ چو آفتابش بکشد چراغ‌ها راوقتی که چشم دل من به جمال او روشن شود ، نور جمال او همه چراغ های دیگر ( امور دنیایی که ما از آن ها نور و هویت و زندگی می خواهیم ) را خاموش خواهد کردبرو ای دل سبک رو به یمن به دلبر منبرسان سلام و خدمت تو عقیق بی‌بها راای دل سبک رو ( دلی که با نور خدا سبک و آرام و مطمئن راه می رود ) برو به یمن ( فضای یکتایی این لحظه ) و به دلبر من ( خدا ) سلام ( تسلیم شدگی ) و خدمتگزاری مرا اعلام کن که هرچیز جز این ها در پیشگاه او زیره به کرمان بردن است ( کنایه مشابه از عقیق و یمن )
احمد جاوید
2018-12-22T13:47:53
ما در نسخه های قدیمی کلیات شمس این غزل را چنین خواندیم :بروید ای حریفان بکشید یار مارا به من آورید یکدم صنم گریز پارابه ترانه های شیرین به بهانه های رنگین بکشید سوی خانه مه خوب و خوش لقا را
امیررضا فرید
2018-02-02T13:16:02
صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی از نزدیکترین شاگردان مولانا بودند...معمولا هم لفظ ضیاء الحق برای حسام الدین چلبی به کار رفته مثلا مولانا در دفتر دوم مثنوی می فرماید:مدتی این مثنوی تاخیر شدمهلتی بایست تا خون شیر شدتا نزاید بخت نو فرزند نو،خون نگردد شیر شیرین خوش شنوچون ضیاء الحق «حسام الدین عنان»بازگردانید ز اوج آسمانچون به معراج حقایق رفته بود،بی بهارش غنچه ها نشکفته بود...گریزی به نبودن حسام الدین چلبی به علت فوت همسرش...
علیرضا
2018-05-05T11:18:10
فک کنم بیت اخر جا مونده؛ شه ماست شمس دینم به حقیقت یقینم ز لبان نبات ریزد ببرد زما عنا را
یزدانپناه عسکری
2023-04-29T02:54:55.5825483
اشاره غزل سلطان ولد به فرمان پدر برای آوردن آن صنم گریزپا ساز سفر کرد تا در دمشق شمس الدین را دریافت و پیغام‌های پر سوز و گداز عاشق هجران دیده را به لطف تمام به گوش معشوق بی‌پروا رسانید. دریای مهر شمس جوشیدن گرفت و گوهرهای حقائق و معارف بر سلطان ولد افشاند و خواهش مولانا را پذیرفت و عازم قونیه گردید (سنه ۶۴۴).[۱] [۲][۳] ↑ بدیع الزمان فروزانفر، زندگانی مولانا جلال الدین محمد (مولوی)، زوار - تهران، چاپ: پنجم، ۱۳۶۶. ↑ مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. ↑ عبد الباقی گولپینارلی، توفیق سبحانی، مولانا جلال الدین (گولپینارلی)، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی - تهران، چاپ: سوم، ۱۳۶۳.
یاسین مشایخی
2023-06-12T02:24:31.6024263
برخلاف تصور خیلی‌هاتون، این غزل منسوب به مولاناست. تو نسخه‌های قدیمی‌تر و معتبر دیوان شمس مثل: نسخه‌ی موزه قونیه و قره حصار و اسعد افندی نیومده. و به قول استاد مجتبی مینوی؛ اگر غزلی در این سه نسخهٔ معتبر وجود نداشته باشه، از مولانا نیست.