گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:چو مرا به سوی زندان بکشید تن ز بالا ز مقربان حضرت بشدم غریب و تنها

❈۱❈
چو مرا به سوی زندان بکشید تن ز بالا ز مقربان حضرت بشدم غریب و تنها
به میان حبس ناگه قمری مرا قرین شد که فکند در دماغم هوسش هزار سودا
❈۲❈
همه کس خلاص جوید ز بلا و حبس من نی چه روم چه روی آرم به برون و یار این جا
که به غیر کنج زندان نرسم به خلوت او که نشد به غیر آتش دل انگبین مصفا
❈۳❈
نظری به سوی خویشان نظری برو پریشان نظری بدان تمنا نظری بدین تماشا
چو بود حریف یوسف نرمد کسی چو دارد به میان حبس بستان و که خاصه یوسف ما
❈۴❈
بدود به چشم و دیده سوی حبس هر کی او را ز چنین شکرستانی برسد چنین تقاضا
من از اختران شنیدم که کسی اگر بیابد اثری ز نور آن مه خبری کنید ما را
❈۵❈
چو بدین گهر رسیدی رسدت که از کرامت بنهی قدم چو موسی گذری ز هفت دریا
خبرش ز رشک جان‌ها نرسد به ماه و اختر که چو ماه او برآید بگدازد آسمان‌ها
❈۶❈
خجلم ز وصف رویش به خدا دهان ببندم چه برد ز آب دریا و ز بحر مشک سقا

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۶۴

تصاویر

کامنت ها

reza
2019-07-08T18:54:45
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم!غرض از یوسف ان نور درونه که چو او را بیابیم هم ساقی و هم ساغر و هم کعبه ماییم! ما ظرفیت یوسف شدن موسی شدن و محمد ص شدن راداریم. همانطورکه ظرفیت فرعون و شیطان شدن داریم. هردو در ما هستند تا که و به چه نسبتی پیروز شود این کشمکش نور و تاریکی را!!! اذاجا نصرالله و الفتح! ما امید به فتح تو داریم یارب