مولانا:ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم ما کر و فر سعادت نه ز کیوان داریم
❈۱❈
ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم
ما کر و فر سعادت نه ز کیوان داریم
آتش دولت ما نیست ز خورشید و اثیر
سبحات رخ تابنده ز سبحان داریم
❈۲❈
رگ و پی نی و در آن دجله خون می جوشیم
دست و پا نی و در آن معرکه جولان داریم
هفت دریا بر ما غرقه یک قطره بود
که به کف شعشعه جوهر انسان داریم
❈۳❈
چه کم ار سر نبود چونک سراسر جانیم
چه غم ار زر نبود چون مدد از کان داریم
بوهریره صفتیم و به گه داد و ستد
دل بدان سابقه و دست در انبان داریم
❈۴❈
اهرمن دیو و پری جمله به جان عاشق ماست
چونک در عشق خدا ملک سلیمان داریم
در چه و حبس جهان گر چه رهین دلویم
چند یعقوب دل آشفته به کنعان داریم
❈۵❈
شمس تبریز شهنشاه همه مردان است
ما از آن قطب جهان حجت و برهان داریم
کامنت ها