مولانا:می رسد بوی جگر از دو لبم می برآید دودها از یاربم
❈۱❈
می رسد بوی جگر از دو لبم
می برآید دودها از یاربم
می بنالد آسمان از آه من
جان سپردن هر دمی شد مذهبم
❈۲❈
اندکی دانستیی از حال من
گر خبر بودی شبت را از شبم
مکتب تعلیم عشاق آتش است
من شب و روز اندرون مکتبم
❈۳❈
روی خود بر روی زرد من بنه
دست نه بر سینهام کاندر تبم
گفتمش گویم به گوشت یک سخن
گفت ترسم تا نسوزد غبغبم
❈۴❈
گفتمش دور از جمالت چشم بد
چشم من نزدیک اگر چه معجبم
کامنت ها