مولانا:گفتهای من یار دیگر می کنم بر تو دل چون سنگ مرمر می کنم
❈۱❈
گفتهای من یار دیگر می کنم
بر تو دل چون سنگ مرمر می کنم
پس تو خود این گو که از تیغ جفا
عاشقی را قصد و بیسر می کنم
❈۲❈
گوهری را زیر مرمر می کشم
مرمری را لعل و گوهر می کنم
صد هزاران مؤمن توحید را
بسته آن زلف کافر می کنم
❈۳❈
عاشقان را در کشاکش همچو ماه
گاه فربه گاه لاغر می کنم
کلههای عشق را از خنب جان
کیل باده همچو ساغر می کنم
❈۴❈
باغ دل سرسبز و تر باشد ولیک
از فراقش خشک و بیبر می کنم
گلبنان را جمله گردن می زنم
قصد شاخ تازه و تر می کنم
❈۵❈
چونک بیمن باغ حال خود بدید
جور هشتم داد و داور می کنم
از بهار وصل بر بیمار دی
مغفرت را روح پرور می کنم
❈۶❈
بار دیگر از بر سیمین خود
دست بیسیمان پر از زر می کنم
بندگان خویش را بر هر دو کون
خسرو و خاقان و سنجر می کنم
❈۷❈
شمس تبریزی همیگوید به روح
من ز عین روح سرور می کنم
کامنت ها