گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:من ز وصلت چون به هجران می روم در بیابان مغیلان می روم

❈۱❈
من ز وصلت چون به هجران می روم در بیابان مغیلان می روم
من به خود کی رفتمی او می کشد تا نپنداری که خواهان می روم
❈۲❈
چشم نرگس خیره در من مانده‌ست کز میان باغ و بستان می روم
عقل هم انگشت خود را می گزد زانک جان این جاست و بی‌جان می روم
❈۳❈
دست ناپیدا گریبان می کشد من پی دست و گریبان می روم
این چنین پیدا و پنهان دست کیست تا که من پیدا و پنهان می روم
❈۴❈
این همان دست است کاول او مرا جمع کرد و من پریشان می روم
در تماشای چنین دست عجب من شدم از دست و حیران می روم
❈۵❈
من چو از دریای عمان قطره‌ام قطره قطره سوی عمان می روم
من چو از کان معانی یک جوم همچنین جو جو بدان کان می روم
❈۶❈
من چو از خورشید کیوان ذره‌ام ذره ذره سوی کیوان می روم
این سخن پایان ندارد لیک من آمدم زان سر به پایان می روم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۶۶۷

تصاویر

کامنت ها

فرهاد
2015-12-24T00:20:17
این شعر زیبارو حتما با صدای علیرضا شاه محمدی در آلبوم ذوق مستی گوش بدید
هادی رنجبران
2021-12-18T12:06:29.1979376
 بیت هشتم.   هستی برای آنان که از سر تامّل و با چشم دل بدان می¬نگرند، موجب حیرت است. امّا حیرت مولانا نه از خود هستی؛ بلکه از آفریدگار آن و چگونگی آفرینش است. او از آن¬جا که خود را جزئی از این عظمت می¬داند، در مقام حیرت و بی¬خودی از شعشعة پرتو ذات خدا، خود را چون قطره¬ای از آن دریای عظیمی که اسباب حیرت اوست، می¬داند و در آن بی¬خودی مرز سبب و مسبّب را باز نمی¬شناسد.