مولانا:روز باران است و ما جو می کنیم بر امید وصل دستی می زنیم
❈۱❈
روز باران است و ما جو می کنیم
بر امید وصل دستی می زنیم
ابرها آبستن از دریای عشق
ما ز ابر عشق هم آبستنیم
❈۲❈
تو مگو مطرب نیم دستی بزن
تو بیا ما خود تو را مطرب کنیم
روشن است آن خانه گویی آن کیست
ما غلام خانههای روشنیم
❈۳❈
ما حجاب آب حیوان خودیم
بر سر آن آب ما چون روغنیم
کامنت ها