مولانا:یا رب چه یار دارم شیرین شکار دارم در سینه از نی او صد مرغزار دارم
❈۱❈
یا رب چه یار دارم شیرین شکار دارم
در سینه از نی او صد مرغزار دارم
قاصد به خشم آید چون سوی من گراید
گوید کجا گریزی من با تو کار دارم
❈۲❈
من دوش ماه نو را پرسیدم از مه خود
گفتا پیش دوانم پا در غبار دارم
خورشید چون برآمد گفتم چه زردرویی
گفتا ز شرم رویش رنگ نضار دارم
❈۳❈
ای آب در سجودی بر روی و سر دوانی
گفتا که از فسونش رفتار مار دارم
ای میرداد آتش پیچان چنین چرایی
گفتا ز برق رویش دل بی‌قرار دارم
❈۴❈
ای باد پیک عالم تو دل سبک چرایی
گفتا بسوزد این دل گر اختیار دارم
ای خاک در چه فکری خاموشی و مراقب
گفتا که در درونه باغ و بهار دارم
❈۵❈
بگذر از این عناصر ما را خداست ناصر
در سر خمار دارم در کف عقار دارم
گر خواب ما ببستی بازست راه مستی
می دردهد دودستی چون دستیار دارم
❈۶❈
خاموش باش تا دل بی‌این زبان بگوید
چون گفت دل نیوشم زین گفت عار دارم
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۶۹۲
تصاویر
کامنت ها