گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:اشکم دهل شده‌ست از این جام دم به دم می زن دهل به شکر دلا لم و لم و لم

❈۱❈
اشکم دهل شده‌ست از این جام دم به دم می زن دهل به شکر دلا لم و لم و لم
هین طبل شکر زن که می طبل یافتی گه زیر می زن ای دل و گه بم و بم و بم
❈۲❈
از بهر من بخر دهلی از دهلزنان تا برکنم ز باغ جهان شاخ و بیخ غم
لشکر رسید و عشق سپهدار لشکرست صحرا و کوه پر شد از طبل و از علم
❈۳❈
ما پر شدیم تا به گلو ساقی از ستیز می ریزد آن شراب به اسراف همچو یم
دانی که بحر موج چرا می زند به جوش از من شنو که بحریم و بحر اندرم
❈۴❈
تنگ آمده‌ست و می طلبد موضع فراخ بر می جهد به سوی هوا آب لاجرم
کان آب از آسمان سفری خوی بوده‌ست اندر هوا و سیل و که و جوی ای صنم
❈۵❈
آب حیات ما کم از آن آب بحر نیست ما موج می زنیم ز هستی سوی عدم
نی در جهان خاک قرار است روح را نی در هوای گنبد این چرخ خم به خم
❈۶❈
زان باغ کو شکفت همان جاست میل جان یعنی کنار صنع شهنشاه محتشم
بس بس مکن هنوز تو را باده خوردنی است ما راضییم خواجه بدین ظلم و این ستم
❈۷❈
خاموش باش فتنه درافکنده‌ای به شهر خاموشیش مجوی که دریاست جان عم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۷۰۴

تصاویر

کامنت ها

یوسف غریبی
2018-10-29T18:22:58
در بیت اخر بجای ( فتنه ای ) دکتر عبالکریم سروش ( فتنه او ) اورده اند. سپاس
۸
2018-10-29T21:20:48
بیت آخر : خاموش باش ! فتنه در افکنده ای به شهرخاموشیش مجوی........ جنابشان " او " را از کجا آورده اند؟
محسن
2018-10-30T00:11:54
خاموش باش فتنه درافکنده‌ او به شهرخاموشیش مجوی که دریاست جان عمیوسف خان ، گویا سروش پُر بی راه نخوانده، چون خاموشیش اشاره به او ست
محسن
2018-10-30T01:15:03
ما راضییم خواجه بدین ظلم و این ستمخاموش باش فتنه درافکنده‌ “ او “ به شهربه نظر میرسد منظور از ” او “ خواجه در بیت قبل باشد