گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ای گوش من گرفته تویی چشم روشنم باغم چه می بری چو تویی باغ و گلشنم

❈۱❈
ای گوش من گرفته تویی چشم روشنم باغم چه می بری چو تویی باغ و گلشنم
عمری است کز عطای تو من طبل می خورم در سایه لوای کرم طبل می زنم
❈۲❈
می مالم این دو چشم که خواب است یا خیال باور نمی‌کنم عجب ای دوست کاین منم
آری منم ولیک برون رفته از منی چون ماه نو ز بدر تو باریک می تنم
❈۳❈
در تاج خسروان به حقارت نظر کنم تا شوق روی توست مها طوق گردنم
با ماهیان ز بحر تو من نزل می خورم با خاکیان ز رشک تو چون آب و روغنم
❈۴❈
گر چه ز بحر صنعت من آب خوردنی است چون ماهیم نبیند کس آب خوردنم
گر ناخن جفا بخراشد رگ مرا من خوش صدا چو چنگ ز آسیب ناخنم
❈۵❈
خود پی ببرده‌ای تو که رگ دار نیستم گر می جهد رگی بنما تاش برکنم
گفتی چه کار داری بر نیست کار نیست گر نیست نیستم ز چه شد نیست مسکنم
❈۶❈
نفخ قیامتی تو و من شخص مرده‌ام تو جان نوبهاری و من سرو و سوسنم
من نیم کاره گفتم باقیش تو بگو تو عقل عقل عقلی و من سخت کودنم
❈۷❈
من صورتی کشیدم جان بخشی آن توست تو جان جان جانی و من قالب تنم

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۷۰۸

تصاویر

کامنت ها

همایون
2017-11-04T03:09:16
غزل نیستی‌نیستی‌ یا عدم به باور جلال دین مشرق انسان است چیزی و یا نیرویی و یا نقشی و یا کاری و یا نیستی‌ دیگری در هستی‌ هست که دست و یا گوش هر که را که نیست شود می‌گیرد و به جاهای خوبی‌ میبردو جانی و عقلی دیگر به او میدهد و زندگی‌ دیگراین صورتی‌ و نقشی‌ است که جلال دین برای ما ترسیم میکند و هر کس میتواندآنرا تجربه کند و جانی نو برای این صورت نو دریافت کند سفری به نیستی‌ کردن حتی برای یک لحظه میتواند تجربه‌یی‌ شیرین باشد که جلال دین راهنمای خوبی‌ برای این سفر است مطمئن و کار کشته