مولانا:از یکی آتش برآوردم تو را در دگر آتش بگستردم تو را
❈۱❈
از یکی آتش برآوردم تو را
در دگر آتش بگستردم تو را
از دل من زادهای همچون سخن
چون سخن آخر فروخوردم تو را
❈۲❈
با منی وز من نمیداری خبر
جادوم من جادوی کردم تو را
تا نیفتد بر جمالت چشم بد
گوش مالیدم بیازردم تو را
❈۳❈
دایم اقبالت جوان شد ز آنچ داد
این کف دست جوامردم تو را
کامنت ها