مولانا:آتشی از تو در دهان دارم لیک صد مهر بر زبان دارم
❈۱❈
آتشی از تو در دهان دارم
لیک صد مهر بر زبان دارم
دو جهان را کند یکی لقمه
شعلههایی که در نهان دارم
❈۲❈
گر جهان جملگی فنا گردد
بیجهان ملک صد جهان دارم
کاروانها که بار آن شکر است
من ز مصر عدم روان دارم
❈۳❈
من ز مستی عشق بیخبرم
که از آن سود یا زیان دارم
چشم تن بود درفشان از عشق
تا کنون جان درفشان دارم
❈۴❈
بند خانه نیم که چون عیسی
خانه بر چارم آسمان دارم
شکر آن را که جان دهد تن را
گر بشد جان جان جان دارم
❈۵❈
آنچ دادهست شمس تبریزی
ز من آن جو که من همان دارم
کامنت ها