مولانا:تا به جان مست عشق آن یارم سرده بادههای انوارم
❈۱❈
تا به جان مست عشق آن یارم
سرده بادههای انوارم
هر دمی گر نه جان نو دهدم
ای دل از جان خویش بیزارم
❈۲❈
گرد آن مه چو چرخ می گردم
پس دگر چیست در زمین کارم
بر سر کارگاه خوبی بود
سوزنش کردهست چون تارم
❈۳❈
سوزنم چنگ شد از او در تار
تا به آواز زیر می زارم
تا من این کارگاه عالم را
کو حجاب حق است بردارم
❈۴❈
تا بسوزم حجاب غفلت و خواب
ز آتش چشمهای بیدارم
تا بیابم ز شمس تبریزی
صحت این ضمیر بیمارم
کامنت ها