گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من ای دل نمی‌ترسی مگر از یار بی‌زنهار من

❈۱❈
ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من ای دل نمی‌ترسی مگر از یار بی‌زنهار من
ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من نشنیده‌ای شب تا سحر آن ناله‌های زار من
❈۲❈
یادت نمی‌آید که او می کرد روزی گفت گو می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من
اندازه خود را بدان نامی مبر زین گلستان این بس نباشد خود تو را کآگه شوی از خار من
❈۳❈
گفتم امانم ده به جان خواهم که باشی این زمان تو سرده و من سرگران ای ساقی خمار من
خندید و می گفت ای پسر آری ولیک از حد مبر وانگه چنین می کرد سر کای مست و ای هشیار من
❈۴❈
چون لطف دیدم رای او افتادم اندر پای او گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار من
گفتا مباش اندر جهان تا روی من بینی عیان خواهی چنین گم شو چنان در نفی خود دان کار من
❈۵❈
گفتم منم در دام تو چون گم شوم بی‌جام تو بفروش یک جامم به جان وانگه ببین بازار من

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۷۹۷

تصاویر

کامنت ها

محمد
2015-06-29T12:57:41
این شعر بااجرای فوقالعاده شهرام ناظری شنیدن داره.پیش درآمد کنسرت 77
فرداد
2015-02-13T10:35:45
علیرضا قربانی با پورناظری‌ها نیز تصنیف بسیار زیبایی روی این شعر اجرا کرده اند :آلبوم قطره‌های باران ، تصنیف "ای دل"
بینوا
2016-01-19T18:54:44
بیت سوم بیت سوم باید در بیت سوم (گفت گو)باید(گفت و گو) باشدباز هم خواهش می کنم حاشیه های سست و موهن سنجش شعر مولانا با صدای فلان آوازه خوان را درج نکنید البته همه آنان ارجمند و بزرگند و هرگز بر آن نیستم که ارج و ارزش آنان را انکار کنم که هنر و هنرمند را بر چشم می نهم اما هر چیز جایگاه خود را دارد . ارادتمند همه بزرگواران تاریخ مای
علی
2014-10-18T18:07:11
این وزن شعر رو خیـــــــــــــــــــلی دوست دارمشور و هیجان خاصی داره
میم آهـ.
2014-10-15T18:49:24
این بس نباشد خود تو را «کاگه» شوی از خار من؟
م ر ک
2014-05-24T12:53:21
مصرع دوم بیت اول در آهنگ "شکایت دل" سینا سرلک به صورت زیر خوانده شده است:ای دل نمی‌ترسی مگر از یا رب بسیار من
سینا
2013-05-11T21:29:59
بسیار شعر زیبا و گیراییست.همه ی اشعار مولانا فاخر هستند، اما کلا این وزن بین شعر هاش گیرایی و شور خاصی داره.لازم به ذکره که جناب سالار عقیلی عزیز هم این قطعه رو به زیبایی هر چه تمام تر اجرا کردن، محض اطلاع دوستان:آلبوم "دریای بی پایان" - قطعه ی "شکایت دل".
نهال
2021-03-20T23:12:17
با تشکر از برگ بی برگی،عالی بود،ممنون از تفسیرتون
امیرحسین
2017-12-26T02:21:07
استاد شهرام ناظری در آلبوم کنسرت 77 این شعر را فوق العاده خواندند.پیشنهاد می کنم حتما بشنوید؛یک چهارگاه حسابی هست.
برگ بی برگی
2019-02-20T19:06:10
اندازه خود را بدان ، نامی مبر زین گلستان این بس نباشد خود تورا کاگه شوی از خار من مولانا از زبان حال حضرت دوست میگوید که حد و اندازه خود را بدان و زیاده خواهی نکن و گلستان حضور را طلب مکن . آیا همین که از خار من ذهنی خود آگاه شدی تو را کفایت نمی کندالبته که مولانا و یا هر عارف دیگری صرفا به شناسایی من ذهنی خود که طالب چیز های این جهانی است بسنده نمیکند و مراتب بالاتر را طلب میکند اما ظاهرا مولانا قصد داشته به ما یادآوری کند قدم اولیه برای وصال روی حضرتش شناخت و اشراف به من ذهنی خود است و البته کنترل و دربند کردن آن .به هر روی حضرتش در خیال مولانا از وی پرسش کرده که آیا همین آگاهی و شناخت و کنترل من ذهنیت که مرتبه اولیه عرفان و شناخت خداوند است برای او کافی نیست ؟ در ابیات بعد وقتی الطاف معشوق را احساس میکند میگوید ؛ چون لطف دیدم رای او ، افتادم اندر پای او گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار من و در واقع پاسخ حضرت دوست به همه انسانها این است که : گفتا مباش اندر جهان تا روی من بینی عیان خواهی چنین ، گم شو چنان در نفی خود دان کار من فرمود در این جهان به من ذهنی و هم هویت شدگی های با چیز های این جهانی بمیر تا روی من را آشکارا ببینی و البته که خداوند در ذهن نمی گنجد تا بتوان او را دید و این کنایه است از زنده شدن انسان به اصل خدایی خویشتن . و در مصرع دوم میفرماید اگر اینچنین میخواهی اینطور از خود و نفس خود رها شو تا در من زنده شوی . استاد پرویز شهبازی در برنامه گنج حضور این تعابیر و استعاره ها را به روشنی بیان که میکند .موفق و پایدار باشید
همایون
2018-04-06T02:29:44
مهم‌ترین خاصیت معشوق را که انسان به آن پی‌ برده است آن است که او دارای شرابی ویژه است که هیچ کجا یافت نمی شودآنان که مستی را دوست دارند همواره به دنبال بهترین شراب می‌‌گردند و آنان که اهل مستی نیستند سر خود را با هر چیزی گرم می‌‌کنندگاه شادی و گاه زاری می‌‌کنند و گاه شاکی‌ و گاه راضی ا‌ند و خدا را با آگاهی‌ خود تربیت می‌‌کنند و درس اخلاق می‌‌آموزندکار ما مست شدن با جامی‌ از دست معشوق است، این جام معجزه گر است و ما را از خود بی‌ خود می‌‌کند هم روی او را می‌‌بینیم و هم خنده او را و هم گفت و گوی او راو این غزل نمونه‌ای از آن گفت و گو است که باید به خاطر سپرد تا دیگر از دست یار بی‌ امان خود ننالیم ولی دل که همیشه بیشتر می‌‌خواهد و هرگز از یار خود سیر نمی شود باز هم فراموش می‌‌کند و شکایت سر می‌‌دهدولی آنکه این دل را ساخته است می‌‌داند که کار آن هم مستی و هم هشیاری است و با خنده سری تکان می‌‌دهد که من ترا می‌‌شناسم مانند فرزند خود