گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ای دل رفته ز جا بازمیا به فنا ساز و در این ساز میا

❈۱❈
ای دل رفته ز جا بازمیا به فنا ساز و در این ساز میا
روح را عالم ارواح به است قالب از روح بپرداز میا
❈۲❈
اندر آبی که بدو زنده شد آب خویش را آب درانداز میا
آخر عشق به از اول اوست تو ز آخر سوی آغاز میا
❈۳❈
تا فسرده نشوی همچو جماد هم در آن آتش بگداز میا
بشنو آواز روان‌ها ز عدم چو عدم هیچ به آواز میا
❈۴❈
راز کآواز دهد راز نماند مده آواز تو ای راز میا

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۸۳

تصاویر

کامنت ها

همایون
2017-11-09T22:04:18
نکته یی زیبا و در خورد تامل در این غزل است و آن پایان عشق است که بهتر از آغاز آن استانسان توانائی یک تغییر مهم است که در هستی‌ میتواند روی دهد که بازگشت را بی‌ معنا میکند این معنا با آنکه ما از جایی‌ آمده ایم و باید به آنجا بازگردیم را به چالش میگیردچون از جنس راز نیست ولی این یکی‌ که پایان است همواره راز آمیز باقی‌ می‌ماند این کاری است که دل‌ ما میکند و زبان دل‌ را دل‌ میفهمد نه گوش و زبان یک آب و هوایی هست بنام عدم که دل‌ به آنجا تعلق دارد و دل‌ را بسوی خود میکشد و دل‌ با آن‌ آب و هوا رشد کرده و میکند که با جسم و جماد فرق دارد و اگر علمی‌ نمی نماید برای همین راز آمیز بودن آن است
سیاوش مرتضوی
2017-03-07T05:13:37
«بازما» در واقع دو کلمه با فاصله «باز میا» هست. لطفا اصلاح کنید، سپاس.