مولانا:ز زخم دف کفم بدرید ای جان چه بستی کیسه را دستی بجنبان
❈۱❈
ز زخم دف کفم بدرید ای جان
چه بستی کیسه را دستی بجنبان
گشادی کن بجنب آخر نه سنگی
نه سنگی هم گشاید آب حیوان
❈۲❈
مروت را مگر سیلاب برده‌ست
که پیدا نیست گرد او به میدان
درافکن کهنه‌ای گر زر نداری
تو را جز ریش کهنه نیست درمان
❈۳❈
چو دستت بسته و ریشت گشاده‌ست
بجنبان ریش را ای ریش جنبان
گلو بگرفت و آوازم ز نعره
مگر بسته است راه گوش اخوان
❈۴❈
اگر راه است آبی را در این ناو
چرا چرخی و سنگی نیست گردان
وگر این سنگ گردان است کو آرد
زهی مهمانی بی‌آب و بی‌نان
❈۵❈
به طیبت گفتم این نکته مرنجید
مدارید از مزح خاطر پریشان
گلو مخراش و زیر لب بخوانش
دهانت پر کند از در و مرجان
❈۶❈
مسلم دان خدا را خوان نهادن
خمش کن این کرم را نیست پایان
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۹۰۱
صوتی یافت نشد!تصاویر
کامنت ها