گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:دل معشوق سوزیده است بر من وزان سوزش جهان را سوخت خرمن

❈۱❈
دل معشوق سوزیده است بر من وزان سوزش جهان را سوخت خرمن
بزد آتش به جان بنده شمعی کز او شد موم جان سنگ و آهن
❈۲❈
پدید آمد از آن آتش به ناگه میان شب هزاران صبح روشن
به کوی عشق آوازه درافتاد که شد در خانه دل شکل روزن
❈۳❈
چه روزن کآفتاب نو برآمد که سایه نیست آن جا قدر سوزن
از آن نوری که از لطفش برسته‌ست ز آتش گلبن و نسرین و سوسن
❈۴❈
از آن سو بازگرد ای یار بدخو بدین سو آ که این سوی است مؤمن
به سوی بی‌سوی جمله بهار است به هر سو غیر این سرمای بهمن
❈۵❈
چو شمس الدین جان آمد ز تبریز تو جان کندن همی‌خواهی همی‌کن

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۹۰۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

علی اکبر
2017-08-09T01:01:28
سلامدر بیت هفتم، آخرین کلمه، فکر می کنم «مأمن» درست باشه.مصرع اول بیت هشتم، فکر می کنم «بی سویی» درست باشه.یا علی
علی اکبر
2017-12-20T06:50:37
علاوه بر دو نکته ی قبلی، اولین کلمه ی بیت سوم فکر می کنم «پدید» درست باشه
همایون
2018-04-20T03:10:29
با آمدن شمس و هم نشینی او با جلال دین عرفان نوینی پیدا شد، که از طریق جلال دین به دنیا معرفی‌ گردیدپیش از آن نزد عرفا معشوق خدا بود که مورد محبت عارف قرار می‌‌گرفت بر عکس زاهد که رابطه ترس را با خدا برقرار می‌‌کردولی برای جلال دین این شمس است که معشوق است و برای نخستین بار انسانی‌ جای خدا را می‌‌گیرد هر چند که آدمی پیش از این هم تلاش کرده است که انسان را به جای خدا قرار دهد که نخستین آن در مصر بود که فرعون خود را خدا می‌‌نامید و در مقام خدایی می‌‌دید و سپس در دین مسیحیت که عیسی را پسر خدا و از جنس او محسوب می‌‌کنند که یکی‌ انحرافی تاریخی است و دیگری هم افسانه‌ای تاریخی ولی می‌‌توان دریافت که انسان همیشه می‌‌خواسته است که خدا را مانند و شبیه انسان ببیند و صفات انسانی‌ برای او قائل شود در کنار قدرت بی‌ حد افرینندگی او همسانی و هم راهی‌ با انسان را هم به او نسبت دهد همه این تلاش‌ها جان کندن انسان است برای آنکه خدا را مانند انسان سازد ولی ناگهان انسانی‌ پیدا می‌‌شود کاملا زمینی و تبریزی که از نگاه جلال دین مانند خدا یک پارچه و بی‌ عیب است گویی آفتابی نو در عالم پیدا شده است و انسان برای نخستین بار از روزنی باز با خدا از نزدیک ارتباط بر قرار می‌‌کند و این حقیقت مسلم و آشکار می‌‌گردد که انسان محصول نهایی و هم ارز هستی‌ است و هستی‌ در تمامیت خود به صورت انسان آشکار می‌‌شود ولی برای این حقیقت یک نمونه واقعی‌ لازم بود و یک بیننده کامل که قادر به دیدن این نمونه و کشف آن باشد و این هر دو به حقیقت پیوست اینجا رازی‌ نهفته است که میان دو انسان پیدا می‌‌شود حضور یکی‌ و دیدن دیگری که هیچ کدام معمولی‌ نبودند و یک آمیختگی راز آمیزی موجب این رویداد فرخنده گردید که شمع‌ای که با نظر عادی ناچیز است بدید کسی‌ می‌‌آید که آنرا چون خورشیدی می‌‌بیند که صورت انسان را دارد و این حقیقت که انسان می‌‌تواند مقام بالا‌ترین را در هستی‌ به خود اختصاص دهد به اثبات می‌‌رسد با همکاری و کار آمدی دو نفر و جای ذره‌ای تردید را حتی به اندازه سوزنی باقی‌ نمی گذارد و آتش به خرمن همه باور‌های جهانیان می‌‌زند
بابک بامداد مهر
2022-09-23T11:06:48.8630824
همایون جان تحلیل ونگاهی جالب داشتید.قابل تفکراست.