گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را چشمی چنین بگردان کوری چشم بد را

❈۱❈
بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را چشمی چنین بگردان کوری چشم بد را
خود را بزن تو بر من اینست زنده کردن بر مرده زن چو عیسی افسون معتمد را
❈۲❈
ای رویت از قمر به آن رو به روی من نه تا بنده دیده باشد صد دولت ابد را
در واقعه بدیدم کز قند تو چشیدم با آن نشان که گفتی این بوسه نام زد را
❈۳❈
جان فرشته بودی یا رب چه گشته بودی کز چهره می‌نمودی لم یتخذ ولد را
چون دست تو کشیدم صورت دگر ندیدم بی هوشیی بدیدم گم کرده مر خرد را
❈۴❈
جام چو نار درده بی‌رحم وار درده تا گم شوم ندانم خود را و نیک و بد را
این بار جام پر کن لیکن تمام پر کن تا چشم سیر گردد یک سو نهد حسد را
❈۵❈
درده میی ز بالا در لا اله الا تا روح اله بیند ویران کند جسد را
از قالب نمدوش رفت آینه خرد خوش چندانک خواهی اکنون می‌زن تو این نمد را

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۱۹۱

تصاویر

کامنت ها

سلمان
2020-12-12T18:19:57
سلامشاید نمدوش درست باشد و آخر مصرع نیز «خردوَش»
سعید
2020-07-10T06:15:58
در بیت آخر نمدپوش درسته و نمدوش معنایی نداره.
سعید
2020-07-10T06:19:59
شاید «نمد دوش» درست‌تر باشه. بهتر در معنا قرار می‌گیره:از قالبِ «نمد» دوش، رفت آینه‌یْ خردْ خوشچندانک خواهی اکنون می‌زن تو این «نمد» را
بینام
2020-09-29T01:59:35
به گمانم شکل درست همان نَمَد-وَش است.
نادر..
2018-04-07T20:36:09
خود را بزن تو بر منبر من بزن تو خود را...