مولانا:ای دلارام من و ای دل شکن وی کشیده خویش بی‌جرمی ز من
❈۱❈
ای دلارام من و ای دل شکن
وی کشیده خویش بی‌جرمی ز من
از نظر رفتی ز دل بیرون نه‌ای
ز آنک تو شمعی و جان و دل لگن
❈۲❈
جان من جان تو جانت جان من
هیچ کس دیده‌ست یک جان در دو تن
زندگی‌ام وصل تو مرگم فراق
بی‌نظیرم کرده‌ای اندر دو فن
❈۳❈
بس بجستم آب حیوان خضر گفت
بی‌وصالش جان نیابی جان مکن
غم نیارد گرد غمگین تو گشت
ور بگردد بایدش گردن زدن
❈۴❈
جان‌ها زان گرد تو گرددهمی
جان ادیم و تو سهیل اندر یمن
بهر تو گفته‌ست منصور حلاج
یا صغیر السن یا رطب البدن
❈۵❈
شیر مست شهد تو گشت و بگفت
یا قریب العهد من شرب اللبن
پیش مستان تو غم را راه نیست
فکرت و غم هست کار بوالحسن
❈۶❈
هر کی در چاه طبیعت مانده است
چاره‌اش نبود ز فکر چون رسن
چونک برپرید کاسد گشت حبل
چون یقینی یافت کاسد گشت ظن
❈۷❈
همزبان بی‌زبانان شو دلا
تا به گفت و گو نباشی مرتهن
فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۰۱۲
صوتی یافت نشد!تصاویر
کامنت ها