مولانا:به شکرخنده ببردی دل من بشکن شکر دل را مشکن
❈۱❈
به شکرخنده ببردی دل من
بشکن شکر دل را مشکن
دل ما را که ز جا برکندی
به تو آمد پر و بالش بمکن
❈۲❈
بنگر تا به چه لطفش بردی
رحم کن هر نفسش زخم مزن
جانم اندر پی دل میآید
چه کند بیتو در این قالب تن
❈۳❈
بیتو دل را نبود برگ جهان
بیتو گل را نبود برگ چمن
هین چرا بند شکستی خاموش
یا مگر نیست تو را بند دهن
کامنت ها