گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن اکنون در آب وصلم با یار تا به گردن

❈۱❈
گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن اکنون در آب وصلم با یار تا به گردن
گفتم که تا به گردن در لطف‌هات غرقم قانع نگشت از من دلدار تا به گردن
❈۲❈
گفتا که سر قدم کن تا قعر عشق می‌رو زیرا که راست ناید این کار تا به گردن
گفتم سر من ای جان نعلین توست لیکن قانع شو ای دو دیده این بار تا به گردن
❈۳❈
گفتا تو کم ز خاری کز انتظار گل‌ها در خاک بود نه مه آن خار تا به گردن
گفتم که خار چه بود کز بهر گلستانت در خون چو گل نشستم بسیار تا به گردن
❈۴❈
گفتا به عشق رستی از عالم کشاکش کان جا همی‌کشیدی بیگار تا به گردن
رستی ز عالم اما از خویشتن نرستی عار است هستی تو وین عار تا به گردن
❈۵❈
عیاروار کم نه تو دام و حیله کم کن در دام خویش ماند عیار تا به گردن
دامی است دام دنیا کز وی شهان و شیران ماندند چون سگ اندر مردار تا به گردن
❈۶❈
دامی است طرفه‌تر زین کز وی فتاده بینی بی‌عقل تا به کعب و هشیار تا به گردن
بس کن ز گفتن آخر کان دم بود بریده کز تاسه نبود آخر گفتار تا به گردن

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۰۲۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

جواد
2017-04-12T11:18:59
سیروس شاملو بیت نخست را همخوان با دیگر ابیات این غزلِ معترضِ سوگوار، نمی‌یابد پس اینگونه‌اش تصحیح می‌کند: گرچه بسی نشستم در نار تا به گردن / اکنون در آه وصلم بی‌یار تا به گردن ** و از میان ابیات اعتراض و اندوه این را مثال می‌آورد: دامی‌ست دار دنیا در وی شهان و شیران / هستند چون سگ اندر مردار تا به گردن ** و بی‌درنگ در توضیحش می‌افزاید: قصابخانه‌ی دنیا را می گوید و دریدن آنکه دریدن نمی‌تواند