گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:از زنگ لشکر آمد بر قلب لشکرش زن ای سرفراز مردی مردانه بر سرش زن

❈۱❈
از زنگ لشکر آمد بر قلب لشکرش زن ای سرفراز مردی مردانه بر سرش زن
چون آتش آر حمله کو هیزم است جمله از آتش دل خود در خشک و در ترش زن
❈۲❈
گر بحر با تو کوشد در کین تو بجوشد آتش کن آب او را در در و گوهرش زن
هر تیر کز تو پرد هفت آسمان بدرد ای قاب قوس تیری بر پشت اسپرش زن
❈۳❈
هر کس که بی‌سر آید تو دست بر سرش نه و آن کس که باسر آید تو زخم خنجرش زن
جانی که برفروزد در عشق تو بسوزد خواهی که تازه گردد در حوض کوثرش زن
❈۴❈
از لعل می فروشت سرمست کن جهان را بستان ز زهره چنگش بر جام و ساغرش زن
ای شمس حق تبریز هر کس که منکر آید از جذب نور ایمان در جان کافرش زن

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۰۳۸

تصاویر

کامنت ها

زیبا روز
2022-01-15T00:41:01.7893002
در این غزل مولانا بر صفت جلالی حق که در وجود شمس تبریزی جلوه کرده است نظر دارد
زیبا روز
2022-01-15T01:10:16.9620659
ای سرفرازِ مردی ! مردانه بر سرش زن . یعنی ای سر افراز ِ نبرد ، مردانه بر سر او بکوب ای شمس ِ حق ِ تبریز هر کس که منکر آید، از جذب ِ نور ِ ایمان، در جان ِ کافرش زن ....یعنی هر کس که جاذبۀ نور ایمان را انکارکند، تو بر جان کافر وی حمله کن