مولانا:ای هوس عشق تو کرده جهان را زبون خیره عشقت چو من این فلک سرنگون
❈۱❈
ای هوس عشق تو کرده جهان را زبون
خیره عشقت چو من این فلک سرنگون
میدر و میدوز تو میبر و میسوز تو
خون کن و میشوی تو خون دلم را به خون
❈۲❈
چونک ز تو خاستهست هر کژ تو راست است
لیک بتا راست گو نیست مقام جنون
دوش خیال نگار بعد بسی انتظار
آمد و من در خمار یا رب چون بود چون
❈۳❈
خواست که پر وا کند روی به صحرا کند
باز مرا میفریفت از سخن پرفسون
گفتم والله که نی هیچ مساز این بنا
گر عجمی رفت نیست ور عربی لایکون
❈۴❈
در دل شب آمدی نیک عجب آمدی
چون بر ما آمدی نیست رهایی کنون
کامنت ها