گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:بگویم مثالی از این عشق سوزان یکی آتشی در نهانم فروزان

❈۱❈
بگویم مثالی از این عشق سوزان یکی آتشی در نهانم فروزان
اگر می‌بنالم وگر می‌ننالم به کار است آتش به شب‌ها و روزان
❈۲❈
همه عقل‌ها خرقه دوزند لیکن جگرهای عشاق شد خرقه سوزان

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۲۰۸۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

بابک
2020-01-21T11:50:15
مولوی ، واژه خرقه را، غالبا به معنای لباس و جامه و پوشاک بطور کلی بکار میبرد . چرا ویژگی عقل را خرقه دوزی یا پوشاک دوزی می‌داند ؟ چرا، عقل ، میپوشاند؟ کار عقل ، که در اندیشیدن ، بیمناکست، آنست که انسان را در زیر پوشاک ها، پنهان کند . مفهوم عقل ، با مفهوم خرد در فرهنگ ایران، تفاوت بسیار دارد ، که در عرفان و تصوف، هم ، با هم مشتبه ساخته شده ، و گاهی آندو با هم این‌همانی داده شده ، و گاهی نیز، آندو، ازهم جدا ساخته شده اند . در اثر این خِـلـط ، دو پدیده عـقـل و خـرد ، غالبا هر دو با هم ، اصل منفی ، و گاه نیز هر دو باهم ، اصل مثبت شمرده می‌شوند. ماه و خورشید، که دو چشم آسمان هستند ، دو چشم انسان نیز ، شمرده می‌شدند . مجموعه چشمهای انسان‌ها ، ماه و خورشید بودند . از این‌رو ، چشم هر انسانی، بخشی از این مجموعه به هم آمیخته چشمها ، ماه و خورشید بود. چشم یا خرد ، همگوهر و همسرشت با ماه و خوشید ( سیمرغ = خدای ایران) بود . به عبارت امروزه ِ ما ، خرد خدا ، چیزی جز مجموعه چشمهای انسان‌ها و جانوران نبود . خرد ، چشم جانست ، معنای تشبیهی نداشت . در هر انسانی، بخشی از خرد خدا بود ، که تبدیل به چشم او شده بود، تا برای نگاهداری جان ، بیاندیشید . خرد خدا ، مجموعه خردهای انسان‌ها بود . وقتی همه انسان‌ها باهم میاندیشند،این خداست که میاندیشد. برو، خرقه ، گرو کن درخرابات چو سالوسان ، چرا در ژنده باشی برهنه کن تو جـزو ِ جان و، بـنـمـا ز خرقه ، گر به کـُل ، بیرون نیائی در غزلیات مولوی و در غزلیات حافظ و سایر شعرا ، گرو کردن ِ خرقه یا پوشاک و دستار، برای نوشیدن باده ، همان معنای لخت و برهنه و عریان شدن ، برای یافتن تماس مستقیم با آب را ، دارد ، تا وجود انسان، که تخم است ، بروید . این تصاویر، به فرهنگ پیش از زرتشت ایران ، در رابطه اش با بینش ، بازمیگردند، که انسان را تخمی می‌داند ، که از آبی که شیرابه ( = خور= خور آوه = خرابه ) جهان هستی است ، و این‌همانی با خدا دارد ، آبیاری می‌شود، و بدینسان روشن و بینا می‌گردد . مولوی میگوید ، اکنون که تو نمی‌توانی خود را درکلیتش بنمائی ، حداقل بخشی ازهستی ات را برهنه کن ، تا جزوی ازجانت را بنمائی .